دانشسرا
دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:اساطير در ادبيات ايران, :: 9:16 ::  نويسنده : سروش نیا

رد پاي اساطير در شعر فارسي ، خاستگاه انديشه ها

          داستان شعر در ايران به دوران قبل از اسلام يعني زمان سروده شدن يشت ها و گاثا هاي زردشت باز مي گردد ، كه در نهايت فصاحت و بلاغت و از لحاظ آهنگ كلام و معني و محتوا فوق تصور و انديشه و گفتار است ، اين اشعار در ابتدا به صورت سينه به سينه بين مردم منتقل شده و پس از اختراع خطي به خصوص براي آن ، به صورت مكتوب ارائه شده است .

         رد پاي اسطوره در هنر هاي مختلف چون شعر ها ، روايات نثري ، نقالي و پرده خواني بازنمود دارد ، روتون مي گويد : اسطوره چيزي نيست جز دانش يا تاريخ ابتدايي يا تجسم تخيلات ناخود آگاه يا هر راه حل ديگري كه فعلا ً مطلوب باشد . اساطير براي نويسنده وسيله شناخت است كه مانند راهنماي بزرگي از علائم كه به اشكال گوناگون درست شده و هدف آن بيدار كردن خاطرات و كشف و شهود ژرف است تا انسان را به سوي معرفت و آگاهي رهنمون كند .

         اساطير نشان دهنده فرهنگ و نحوه تفكر مردمان در دوران هاي كهن است . زبان گوياي تاريخي است از دوران هاي پيش از تاريخ ، سخنگوي گرانبهايي است كه از دل خاك ها بيرون كشيده  مي شود يا در دل سنگ ها و كوه ها يافت مي گردد . اساطير نماينده تداوم زندگي فرهنگي يك ملت و به نوعي تاريخ آن است ، اسطوره را بايد داستان و سرگذشت مينويي دانست كه معمولا ً اصل آن معلوم نيست و شرح عمل ، عقيده ، نهاد يا پديده اي طبيعي است به صورت فراسويي كه دست كم بخشي از آن از سنت ها و روايت ها گرفته شده و با آيين ها و عقايد ديني پيوندي ناگسستني دارد ، در اسطوره وقايع از دوران اوليه نقل مي شود ، شخصيت هاي اسطوره را موجودات مافوق طبيعي تشكيل مي دهند و همواره هاله اي از تقدس ، قهرمان هاي مثبت آن را فرا گرفته است . اسطوره گاهي حوادث به ظاهر تاريخي را روايت مي كند اما آنچه در اين روايت ها مهم است صحت تاريخي آنها نيست بلكه مفهومي است كه شرح اين داستان ها براي معتقدان آنها در بر دارد و همچنين از اين جهت كه ديدگاه هاي آدمي را نسبت به خويشتن و جهان و آفريدگار بيان مي كند داراي اهميت است .

 اسطوره واكنشي از ناتواني انسان در مقابله با درماندگي ها و ضعف او در برابر آرزو ها و ترس او از حوادث غير مترقبه است . قدرت تخيل ، نهايت فعاليت خود را در اين زمينه انجام مي دهد . خدايان به اين ترتيب خلق مي شوند و سپس به شهرياران و پهلوانان زميني تبديل مي شوند و گاهي به عكس از شخصيتي تاريخي يا قهرماني معمولي ، موجودي اسطوره اي شكل مي گيرد . به اين صورت كه همه ويژگي هاي يك موجود خارق العاده را به او نسبت مي دهند و به تدريج با اين ويژگي ها ، قهرمان از صورت موجود بشري عادي خارج مي شود . از سوي ديگر ، اسطوره تجسم احساسات آدميان است به گونه اي ناخودآگاه براي تقليل گرفتاري ها يا اعتراض به اموري كه براي ايشان نامطلوب و غير عادلانه است و چون آن را تكرار مي كنند آرامشي به آنها دست مي دهد . تكرار اين داستان ها كه در قالب نوعي آيين ديني برگزار مي شود به آنها حقانيت و واقعيت مي بخشد . داستان هاي كهني مربوط به هزارها سال پيش مردم سرزمين ما به طور شفاهي و سينه به سينه نقل شده تا سرانجام به صورت نوشته در آمده است . اين نوشته ها تصويرهايي به دست مي دهند از دوراني كه نه تاريخ و نه باستان شناسي مي تواند درباره آنها قضاوت كند و جاي پاي آنها را فقط در اسطوره ها مي توان يافت .

         ادبيات سرزمين ما همانند ادبيات ساير ملل از بطن مردم جامعه و فرهنگ عمومي آنان برخاسته است و اساطير بخشي از آن محسوب مي شوند . پهلوانان حماسي در اساطير به صورت خدايان اسطوره اي جلوه نموده و سپس در حماسه ها به كالبد انساني درآمده اند ، خدايان اسطوره اي به دو شكل در حماسه ها حضور دارند : 1 – گاهي خود مستقيما ً به دنياي حماسه پاي مي نهند و در جريان حوادث تاثير مي گذارند .  2 – گاهي نيز خدايان بخشي از كاركرد هاي اسطوره اي خود را به قهرمانان و پهلوانان حماسه مي بخشند . اساطير ملل در گذشته هاي دور با هم تعامل بسياري داشته اند و بديهي است كه بر روي هم تاثيرات بسياري گذاشته اند و اين تاثيرات بعد ها در حماسه نيز وارد شده است .

         فردوسي در عهد غزنويان به ويژه سلطان محمود غزنوي مي زيست اهل خراسان و از نجيب زادگان و فرهيختگان جامعه بود . فردوسي سخت در پي پژوهش روزگار نخست و گردآوري شاهنامه ها و منابع اساطير و حماسه هاي تاريخ باستان ايران بوده است ، قهرمانان در شاهنامه زنان و مرداني رزم آور دلير و در قلمرو سياست بازيگري آشكار هستند . در جستجو هاي اساطيري در ادبيات مي توان شخصيت هايي چون : رستم ، كيخسرو ، بيژن ، توس ، گيو ، اسفنديار رويين تن ، رخش ، سيمرغ ، ديو سپيد را يافت كه در شاهنامه فردوسي از آنها نام برده شده است .

         سيمرغ در شاهنامه فردوسي يك پرنده افسانه اي است كه قدرت ماورا طبيعي دارد و در داستان تولد زال و داستان هاي زال با پرهايش رستم نقش مهمي ايفا مي كند .

         ضحاك در اساطير هيولايي به نام اژي دهاك است كه در شاهنامه ابتدا انساني محترم و شريف است اما وقتي به دام اهريمن مي افتد و ابليس بر شانه هاي او بوسه مي زند ، ناگهان دو مار سياه از شانه هاي او سر بر مي اورند كه وي ناچار است براي تغذيه آنها همه روزه مغز آدميان را فراهم كند و قطع سر اين مار ها نيز بي فايده است ، زيرا هر بار سري تازه به جاي آن مي رويد .

         رستم و خانواده اش يكي ديگر از مظاهر اسطوره و افسانه در ادب ايران و در شاهنامه فردوسي هستند .

         اسفنديار نيز يكي ديگر از مظاهر اسطوره در ادب فارسي و اشعار شاهنامه فردوسي  است كه رويين تن است .

         رخش در شاهنامه حيواني اسطوره اي كه در بيشتر داستان هاي رستم در كنار اوست و فردوسي در ابتداي شاهنامه داستاني مفصل در مورد تلاش رستم براي يافتن اسبي مناسب وزن و رزم خود را به آن اختصاص داده است .

         پس از شكست ايرانيان از اعراب و اختراع خطي كه برگرفته خطوط عربي است ، ادب فارسي و شعر با سنت حمايت دربار دولت هاي وقت رو به رشد وشكوفايي گذاشت ، شعر فارسي در سرزمين خراسان و ماورالنهر در  دوران طاهريان و سامانيان و نيز در دربار يعقوب ليث صفاري در سيستان آغاز به رشد كرد و ريشه دوانيد . اين سخن مشهور از يعقوب ليث صفاري است كه به شاعران عرب سراي خود گفت : " به زباني كه من اندر نيابم ، چرا بايد گفتن !!! "  

         نظامي عروضي در چهار مقاله مي گويد : پس از اين جمله بود كه شاعران به سرودن قصايد فارسي پرداختند و اين سنت با پيدايي شاعران بزرگي تداوم يافت . به هر حال مجموعه ويژگي هاي زباني يعني وجود واژگان كهن و شرقي زبان فارسي و نيز ساختمان نحوي زبان و وجود نكات گرامري كهني كه در شعر شاعران قرن سوم هجري برخاسته از خراسان بزرگ و سيستان منعكس است ، سبكي را در شعر فارسي ايجاد كرده كه به سبك خراساني مشهور شده است .

         مديحه و قصيده كهن ترين شكل سخن دري است كه در دوران اميران ساماني بالندگي بسيار يافت و به انسجام و قوام رسيد و با صنعت هاي بديع و بيان آراسته شد و از نظر مضمون هاي گوناگون عشقي ، عاطفي ، فرهنگي ، اخلاقي ، اجتماعي ، ديني و ... گسترش يافت . از اين دو شاعران نامداري مانند رودكي پدر شعر فارسي و بزرگترين شاعر ايراني ، ابوشكور بلخي ، مسعود مروزي ، ابو طاهر خسرواني ، ابو طيب مصعبي ، رابعه دختر كعب قزداري و ده ها شاعر و سخنور در اين دوران در ميدان سخن قد برافرازند .

         اين مكتب شعري ، همراه با جابجايي هاي سياسي و فرهنگي و با برآمدن و تسلط سلسله هاي گوناگون ترك و انتقال قدرت به نواحي مركزي و شمالي و رواج زبان فارسي در اين مناطق ، سر منشاء سبك جديدي به نام سبك عراقي شد ، اساس سبك عراقي شبيه سبك خراساني است با اين تفاوت كه در آن واژه هاي عربي فراوان تر شده و واژه هاي علمي ، حكمي ، فلسفي ، ديني ، نجومي و پزشكي در آثار شاعران وارد شده است ، شاعران برجسته اين سبك انوري ، سعدي ، حافظ ، مولوي ، خاقاني شرواني ، قطران تبريزي و نظامي گنجوي هستند .

         از دوران صفويه به بعد ( اوايل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم ) سبك تازه اي در شعر فارسي به نام سبك هندي به وجود آمد كه نتيجه اتفاقات و دگرگوني هاي سياسي و ديني بود ، اكثر شاعران فارسي زبان هند و آسياي مركزي وآسياي صغير پيرو اين سبك بودند . ويژگي هاي مهم سبك هندي سادگي زبان و نزديكي زبان شعر به زبان عامه مردم بود و علت آن دور شدن شعر از حوزه هاي ادبي و محافل اشرافي و دربار بود ، اگرچه نخست هدف اين سبك شعري گريز از تقليد و تكرار مضامين كهن و در جستجوي مضامين و دورنمايه هاي تازه بود اما بعد ها مضمون بافي ها و تاكيد بر پيچيدگي هاي لفظي و كنايي و تصويري و تشبيهات پر ابهام و بي مورد و مبالغه در مضمون يابي هاي دور از ذهن باعث سقوط شعر فارسي شد . اين مكتب با شاعراني مانند اهلي شيرازي و وحشي بافقي آغاز شد و مي توان ابيات برخي شاعران به ويژه صائب تبريزي و بيدل دهلوي را از معدود ابيات زيبا و دلنشين اين دوره دانست .

         بهار در معرفي سبك هاي شعر فارسي مي گويد : سبك هندي ، سبك تازه اما بي اندازه ضعيف است . براين اساس شاعران دوره زنديه و اوايل دوران قاجار به فكر بازگشت ادبي و رجوع به سرچشمه هاي شعر فارسي مانند سبك خراساني و سبك عراقي كه يادآور دوران طلايي شعر فارسي بود ، افتادند و آن را سر لوحه كوشش ها و زبان ورزي هاي شاعرانه و زيبا شناسانه ادبي خود قرار دادند ، اين نهضت ادبي از زمان حكومت آرام كريمخان زند به علت اين كه در اين دوران مراكز علمي و ادبي در نواحي مركزي و جنوبي ايران بود ، به ويژه در شيراز و كاشان رشد كرد .

         نشاط اصفهاني انجمني به نام انجمن نشاط به قصد احياي سبك هندي داير كرد در اين مكتب ابهام و پيچيدگي رو به صراحت و سادگي و استحكام و سلاست و فصاحت شعر سبك خراساني و عراقي آورده و سرمشق كار شاعران قرار گرفت و شعر آماده بيان مضامين جديد شد و اينچنين شاعران دوران مشروطيت نيز از حاصل تجربيات شاعران دوره بازگشت برخوردار گشتند ، اگرچه مضمون كار اكثر شاعران سبك بازگشت همان مضامين قديمي و تكراري بود اما شاعراني چون فتحعلي خان شيباني و ميرزا ابوالقاسم فراهاني با مضامين اجتماعي و سياسي و يا يغما جندقي با سرودن هجويه ها و انتقاد هايش به شيوه خويش بر شاعران دوره بعدي خود بي تاثير نبوده اند .

         انتشار و طرح نظريات متفكران و منتقدان ، رواج بيانيه ها و بحث هاي ادبي زمينه ظهور شاعراني چون : علي اكبر دهخدا ، محمد تقي بهار ، ايرج ميرزا و ... و سرانجام علي اسفندياري يعني نيما يوشيج را فراهم آورد .

         در اين دوران شاعران شعر خويش را به عنوان مهمترين رسانه فرهنگي عصر در خدمت آرمان ها و هدف اجتماعي و سياسي خود قرار داده و مضامين جديد ، لحني انتقادي اجتماعي داشته و راوي و بيانگر برخي افكار و انديشه هاي تجدد خواه و منادي درخواست ها و مطالبات آزادي جويانه و قانون خواه مردم و شاعران بودند و قدرت مطلقه استبداد و خرافات را به باد انتقاد مي گرفتند و بدين ترتيب شاعران طي يك دوره صد ساله سنت شعر كلاسيك فارسي را در دو مكتب خراساني و عراقي احيا كرده و نام سبك بازگشت را بر آن نهادند و از همين سنت زباني و ادبي بود كه شاعران مشروطيت بهره مند شدند .

         كوشش هايي نيز در زمينه نوآوري در قالب ، از سوي برخي از شاعران دوره مشروطيت دنبال شد كه دو شاعر بيش از سايرين در اين خصوص تلاش كردند نخستين كوشش از سوي سيد اشرف گيلاني مشهور به نسيم شمال كه كمابيش متاثر از شعر هاي عاميانه دهخدا و شعر هاي تركي آذري ميرزا علي اكبر صابر بود و پس از او ميرزاده عشقي كردستاني است كه قالب عاميانه و كلاسيك و زبان فصيح و رسايي سبك خراساني را مورد توجه قرار داد و منظومه هاي نمايشي در ايران را كه از ابتكارات اوست ، ارائه نمود . بهار از شاعران اين دوره به قصايد كلاسيك سبك خراساني و سبك بازگشت نظر داشت و چند تصنيف زيبا نيز به موسيقي ايران عرضه كرد .

         در مضامين دوره بازگشت در شعر شاعران دوره مشروطيت در زمينه هايي چون : قانون ، آزادي ، حاكميت ملي ، وطن ، فرهنگ و تعليمات مدرن ، نقد فرهنگ و اصول اخلاقي كهن و مبارزه با خرافات بود ، ارائه شده و در غزليات معشوق غزل سنتي جاي خود را به وطن و آزادي داده ، استبداد را رقيب  يا دشمن ، و بهار و چمن و بلبل و گل را نويد آينده بهتر و نماد وطن آزاد و آرماني دانسته شده است .

         بنابرين بي شك مفاهيمي كه قدما به عنوان مثال از كلمه وطن در نظر داشتند با مفاهيمي جديد تفاوت داشت . شاعران اين دوران مجموعه فنون و ظرايف شعري ( غزل ، قصيده ، مثنوي و قطعه ) را پشتوانه آرمان ، آزادي عدالت و قانون خواهي و ميهن پرستي كرده و همه دانش زباني و قدرت سخنوري خود را در مبارزه با ستم و استبداد و ستايش آزادي به خدمت گرفتند .

         ايرج ميرزا از شاعراني بود كه با قالب مثنوي و قطعه ، اديبانه به سادگي نويسي محكم و سليس و روان به شيوه سهل و ممتنع مسايل سياسي دوران خود را به طنز و نقد مي كشيد و گرايش او در به كار بردن كلمات بيگانه از ساير شاعران بود .

         به طور كلي به نظر متفكران و شاعران ، تحول و تغيير  در باور ها و انديشه ها و احساسات و عواطف جامعه در زمان حاضر باعث شد تا افراد جامعه وادار شوند ابتدا ساختار بيروني را بشكنند و نهاد هاي موجود در جامعه را دگرگون كنند ، از اين جهت شعر به عنوان يك شيوه بيان خاستگاه آن انديشه ها ، ارزش ها ، احساسات و تخيل شده كه ناگزير تحت تاثير انقلاب ها و نهضت ها در جامعه قرار مي گيرد و به قولي :

                 هر بناي كهنه آبادان كنند                بايد اول كهنه را ويران كنند  

منابع

تاريخ اساطيري ايران ، ژاله آموزگار ، انتشارات سمت ، 1374

تركي در شعر فارسي پيش از دوران مغول ، پرفسور تورخان گنجه اي ، مقاله اينترنت

اسطوره تصاوير مه آلود تاريخ ، حسن گوهر پور ، مقاله اينترنت

 اسطوره در شعر اخوان  ,   www.irannewspaper.ir/1386       

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:هوميوپاتی , :: 9:15 ::  نويسنده : سروش نیا

هوميوپاتی يا طب آلترناتيو

نوشته شده در سه شنبه دهم دی 1387 ساعت 13:16 شماره پست: 20

" هوميوپاتي"

گردآورنده : بهروز سروش نيا

         غير از پزشكي رايج حدود 30 نوع سيستم مداوا وجود دارد كه در سرتاسر دنيا افراد زيادي براي درمان از آن ها استفاده مي كنند به اين نوع پزشكي آلترناتيو مي گويند كه يكي از آن ها هوميوپاتي است .

         هوميوپاتي 1 كه نوعي درمان است به سال 468 تا 377 قبل از ميلاد باز مي گردد ، هوميوپاتي از زمان بقراط پدر دانش پزشكي يونان باستان رواج داشته است اما تا پيش از كار هاي ساموئل هان مان 2 پزشك آلماني ( 1843 - 1755 ) كاربرد علمي نداشت او در آوريل 1755در شهر ميسن آلمان به دنيا آمد ، او به بيش از 5 زبان دنيا تسلط كامل داشت و بيشتر وقت خود را به ترجمه متون و تحقيق مي گذراند .

         هان مان در كتابي خواند گياه گنه گنه مالاريا را درمان مي كند اين جمله برايش قابل پذيرش نبود ، او مقداري گنه گنه را خورد و با شگفتي مشاهده كرد كه علايم خاص بيماري مالاريا در وي ايجاد شد با تكرار مشاهدات و آزمايش ها مشاهده کرد که كم كم علائم خاص بيماری مالاريا (ضعف خواب آلودگي،طپش قلب، تب، لرز و تعريق و...) در وی ايجاد شد. اين علائم در تمام افراد سالمی که مقادير زيادی گنه گنه به آنها تجويز می شد نيز بروز می کرد پس اين علائم ناشی از مسموميت مصرف اين ماده بود از طرفی هم مصرف اين ماده موجب بهبود بيماری مالاريا که همان علائم را داشت می شد.

لذا به اصل طلايي هوميوپاتي دست يافت كه " همواره مشابه است كه مشابه را درمان مي كند " يعني دارويي كه با بيماري دارويي مشابه داشته باشد مي تواند بيمار را درمان كند .

               نتايج تحقيقات وي در كتاب ها و دست نوشته هاي زيادي ثبت شده است كتاب اورگانون مديسين 3 مرجع اصلي تمام هوميوپات ها است . كتاب ديگرش بيماري هاي مزمن و درمان هوميوپاتيك آن ها است و بالاخره در 2 ژانويه 1843 در شهر پاريس فوت نمود ، مردم فرانسه با تجليل فراوان او را در آرامگاه مشاهير و مفاخر ملي فرانسه دفن كردند .

         امروزه هوميوپاتي در دانشگاه هاي آمريكا و كشور هاي اروپايي و برخي از كشور هاي آسيايي تدريس مي شود ، در طي 200 سال گذشته به ويژه 20 سال اخير هوميوپاتي با استقبال بيماران و توجه پزشكان به اين روش پزشكي روند صعودي خود را طي مي كند .

         اين روش درماني به كمك افزايش قدرت و توانايي هاي دروني بدن و بهبود مكانيزم هاي فيزيولوژيك آن ، علت بيماري را بر طرف مي كند و با علائم ظاهري بيماري ها به پيدا كردن محل و علت بيماري كمك كرده و با تحريك دقيق سيستم ايمني و حياتي بيمار توسط دارو هاي خاص مي تواند بيماران را شفا دهد ، از ديدگاه هوميوپاتي هر ماده اي يا عاملي كه بتواند در بدن سالم ايجاد يك سري علائم بيماري كند مي تواند به فرد بيمار با همان علائم بيماري ، وي را درمان كند ، علائمي كه تا حد ممكن مشابه باشند .

         اگر نيروي حياتي سالم باشد بيماري يا اصلا ً به سراغ انسان نمي آيد يا به محض ظهور با عمل ويژه نيروي حياتي و بدون نياز به دارو مجبور به ترك بدن مي شود .

         هوميوپاتي بر پايه سه اصل عمل مي كند :

 1 - مشابه ، مشابه خود را درمان مي كند ، اساس كار واكسيناسيون نيز بر مشابه درماني است ( درمان بيماري با خود بيماري )

2 - دوز حداقل ، درمان بسيار بسيار رقيق به كار گرفته مي شود كه معمولا ً يك واحد از ماده درماني و يك ميليارد واحد آب است .

3 - درمان واحد است ، مهم نيست كه چند نشانه در بيمار وجود دارد ، تنها يك درمان به كار گرفته مي شود و آن درمان تمامي نشانه هاي بيماري را هدف مي گيرد .

         در هوميوپاتي اعتقاد بر اين است كه ساختار بدن ( جسمي و رواني ) داراي ترميم بيماري است و آنچه باعث عدم بهبودي و مزمن شدن بيماري است مي تواند بر بيماري غلبه كند و سعي در بازگرداندن تعادل به بدن است .

         اگر درمان درست باشد نتيجه سريع ، كامل و هميشگي و به شدت موثر است ، كاملا ً مطمئن است و عوارض جانبي ناخواسته ندارد و با ساير دارو ها مي توان آنرا مصرف كرد ، از مواد طبيعي در درمان استفاده مي شود و برعكس دارو هاي شيميايي هماهنگ با سيستم ايمني بدن عمل مي كند . اعتياد آور نيست . روشي جامع است كه همه نشانه ها را به يكباره بر طرف مي كند . به بدن كمك مي كند تا قدرت و توانايي هاي دروني را افزايش داده و و با بهبود مكانيسم هاي فيزيولوژيك آن علت بيماري ها را بر طرف مي كند .

         در هوميوپاتي تنها براساس يك علامت نمي توان دارو داد حتما ً بايد تمام علائم جسمي و روحي بيمار با خواص دارو پوشش داده شوند تمامي ناراحتي هاي به ظاهر بي ربط جسمي و روحي مورد توجه قرار گيرند و تجويز دارو بر اساس مجموعه ناراحتي هاي بيمار صورت مي گيرد و از سوي ديگر تمام ناراحتي هاي بيمار بايد بر طرف شود ، بيمار بايد واقعيت هاي روحي ، عاطفي و عصبي خود را با پزشك در ميان بگذارد ، تاكيد هوميوپاتي بر مصرف حداقل دارو و نيل به درماني بدون عوارض در بهترين شكل ممكن است ، تقريبا ًاين روش پزشكي براي اكثر بيماري هاي رايج راه حل درماني (موفقيتي بيش از 60 % ) را دارد و براي تمامي سنين قابل توصيه است .

         در پزشكي رايج معمولا ً به هر كدام از علائم بيماري دارو داده مي شود و عوامل بيماري زا و علت ايجاد كننده بيماري چندان مورد توجه قرار نمي گيرد ، در حالي كه علت اصلي اختلال دروني بدن است كه اجازه مي دهد ميكروب  ها رشد كنند ، البته اگر بتوان آنرا شناسايي كرده و قادر به نابودي آن بود .

         بيماري كه نزد پزشك هوميوپات مي آيد نه تنها بابت درد اصلي به دقت مورد پرسش قرار مي گيرد بلكه تمامي ناراحتي هاي به ظاهر بي ربط جسمي و روحي وي مورد توجه قرار گرفته و تجويز دارو صورت مي پذيرد ، به اين ترتيب هوميوپاتي يك پزشكي كلي نگر است .

         هوميوپاتي در حال حاضر دومين نوع پزشكي از نظر وسعت بيماران تحت پوشش در بيش 40 كشور جهان از جمله انگلستان ، آلمان ، فرانسه ، آمريكا ، كانادا ، آرژانتين ، برزيل ، غنا ، آفريقاي جنوبي ، هندوستان و پاكستان است و ميليون ها نفر در سراسر جهان براي درمان نزد هوميوپات ها مراجعه مي نمايند در انگلستان بيش از 50 % بيماران به هوميوپات ها مراجعه مي كنند ، در فرانسه بيشترين فروش دارو ها براي سرماخوردگي و آلرژي مربوط به دارو هاي هوميوپاتي است ، در هندوستان بيش از صد هزار پزشك هوميوپاتي فعاليت مي كنند .

         در ايران تقريبا ً از 12 سال قبل دوره هاي آموزشي  هوميوپاتي در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد تهران برگزار مي گردد و از طرف شوراي عالي ارزشيابي وزارت بهداشت و درمان در سال 1374 به عنوان يك روش درماني تاييد و به رسميت شناخته شده و پزشكان هوميوپات با رعايت ضوابط مي توانند درمان بيماران را انجام دهند اين دانش براي اولين بار در شهر هاي تهران و اروميه به جامعه علمي توسط دكتر مسعود ناصري معرفي گرديد ، ايشان طي يك درمان شخصي با هوميوپاتي آشنا شده و سپس در انگلستان به تحصيل آكادميك در اين رشته مي پردازد .

         سازمان غذا و دارو آمريكا كليه دارو هاي هوميوپاتي را تحت عنوان "فارماكوپه هوميوپاتي آمريكا" 4  به رسميت شناخته است ، سازمان جهاني بهداشت در كتابي تحت عنوان مروري بر جايگاه طب مكمل / سنتي به تفصيل راجع به جايگاه هوميوپاتي در نظام بهداشتي كشور هاي مختلف توضيح مي دهد .

داروهاي هوميوپاتي

داروي هوميوپاتي نيروي حياتي را تجديد قوا داده و اصلاحات لازم را در تماميت آن به عمل مي آورد و دستورات صحيح به سيستم دفاعي صادر مي كند و سيستم دفاعي بدن را براي ميكروب ها غير قابل سكونت مي كند ، دارو ها اغلب منشاء طبيعي دارند و به دفعات زياد رقيق شده و تكان داده مي شوند بيش از 70% دارو از گياهان و 20 % از عناصر و مابقي از منابع حيواني تهيه مي شوند ، دارو ها ابتدا روي افراد داوطلب امتحان شده و تمامي خواص آن ها روي انسان سالم ثبت شده است ، آخرين تحقيقات مبين اين است كه خواص بنيادي مواد توسط روش هاي دارو سازي هوميوپاتي به مولكول هاي آب منتقل مي شود و تغيير آرايش مولكول هاي آب همچون نسخه برداري از ماده اوليه عمل مي نمايد به عبارتي ساده تر خواص ماده اوليه كه دارو از آن تهيه مي شود همچون تصويري بر روي مولكول هاي آب نقش مي بندد .  

         اثر داروي هوميوپاتي سريع تر از دارو هاي شيميايي بوده و غالبا ً براي درمان مجموعه بيماري هاي يك فرد است ، با وجود تنوع زياد دارو ها ، در هر مرحله فقط از يك نوع دارو و به صورت تك دوز تجويز مي شود در ضمن كمترين هزينه درمان را به بيمار تحميل مي كند ، معمولا ً دارو را يك بار به بيمار مي دهند و صبر مي كنند تا تاثير دراز مدت آن آشكار شود .

         تهيه دارو ها به اين صورت است كه ماده مورد نظر را درون الكل 60 % مي ريزند و طي دو هفته از صافي عبور مي دهند كه به آن محلول مادر مي گويند ، براي از بين بردن مواد سمي آن يك قطره از محلول مادر را در 99 قطره ( 99 سي سي )آب ريخته و با اين كار محلول 01/0 بدست مي آيد دوباره يك سي سي از اين محلول را در 99 قطره آب ريخته و اين بار محلول 0001/0 به دست مي آيد ، بين هر مرحله رقيق سازي شيشه حاوي محلول را به تعداد 100 الي 200 بار با تكان هاي شديد ضربه اي به هم مي زنند ، اين عمل در تهيه دارو هاي هوميوپاتي از اهميت ويژه اي برخوردار است زيرا تنها با رقيق كردن نمي توان به قدرت هاي بالاتر دست يافت .

     با تکان دادن دارو در خلال تصادم مولکولها، انرژی ارتعاشی مابين دارو و آب مبادله می شود و از آن پس آب تصويری از انرژی ارتعاشی دارو را خواهد گرفت. تکان دادن بيشتر سبب نشان دار شدن بيشتر مولکولهای آب می گردد. بعلاوه فقط انرژی نيست که منتقل میشود بلکه اطلاعات ديگری از خواص ذاتی دارو در مولکولهای آب نقش مي بندد که می تواند تغييرات بيولوژیک را به بدن منتقل نمايد.

اغلب داروهای شيميائی مثل ضد دردها, ارام بخشها, آنتی بيوتيک ها و..... اثر داروهای هوميوپاتی را کاهش می دهند. همچنين برخی عناصر و موادخوراکی مثل پياز، سير، فلفل، نعناع، کافور، قهوه و برخی از انواع چای های آرام بخش يا محرک يا هر ماده ای که خاصيت داروئی دارد يا بعنوان دارو مصرف می شود می تواند اثر دارو های هوميوپاتی را خنثی کند. پس لازم است طی درمان هوميوپاتی مصرف نگردند. همچنين هر چيز ديگری که بر روح و روان انسان اثر کند می تواند بر سير درمان هوميوپاتی تاثير بگذارد مثل ديدن فيلمهای هيجان انگيز يا استرس زا، ديدن صحنه های ترسناک يا ناخوش آيند، قرار گرفتن در موقعيتهای استرس زا و پر فشار و ......

         اگر به رقيق كردن محلول تا 12 بار ادامه داده شود محلول 10 به توان منفي 24 به دست مي آيد كه از عدد آواگادرو كوچكتر مي شود كه اين به اين معني است كه حتي يك مولكول از اين ماده در محلول وجود ندارد .

         اين عمل را تا 100 و يا 1000 بار تكرار مي كنند و جالب اينجاست كه هر چه محلول رقيق تر مي شود خاصيت آن قوي تر مي گردد .

منابع

دكتر فاضل ، دكتر حميد بهنام – عضو انجمن هوميوپاتي ايران

ويكي پديا – دانشنامه آزاد

غضنفر قاسمي آذر

http://en.wikipedia.org

http://ir-wait.com

 

يادداشت

 در زبان يوناني از دو كلمه هومويوس به معني مشابه و پتوس به معني بيماري است .Homeopathy 1 -

 Samuel Hahnemann2 -

Organon Of Medicine3 -

The Homeopathic Pharmacopeia Of The United State4 -

اساطير در شعر فارسي ، خاستگاه انديشه ها

نوشته شده در سه شنبه دهم دی 1387 ساعت 13:26 شماره پست: 21

گردآورنده : بهروز سروش نيا

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:تاريخ خط, :: 9:13 ::  نويسنده : سروش نیا

نوشته شده در شنبه بيست و پنجم خرداد 1387 ساعت 14:21 شماره پست: 19

   گرد آورنده : بهروز سروش نيا    

تولد و تكامل خط

         افلاطون مي گويد : خط عقال (بند) عقل است . اقليدوس گويد : خط هندسه اي است روحاني اگرچه به ابزار جسماني ظاهر شده است . بودلف گويد : خط بوستان دانش است . ويل دورانت در تاريخ تمدن خود مي نويسد : مهمترين گامي كه انسان به سوي مدنيت برداشت همانا اختراع خط است .

         بزرگترين و شايد تنها عامل انتقال و گسترش فرهنگ و تمدن بشري از نسلي به نسل ديگر خط الفبايي بوده است ، در فرهنگ ايران خط پديده اي ديوي است و هنري است كه تهمورث ( ملقب به زيناوند به معني هوشيار ) آشنايي و آگاهي با آن را از ديواني كه به بند كشيده ، به دست مي آورد و در ازاي به دست آوردن اين دانش آنها را رها مي كند .در متن مينوي خرد آمده است: تهمورث ديوان را اسير خود كرد و 7 نوع خط را از آنان آموخت . بيشتر تواريخ اختراع خط را به تهمورث نسبت مي دهند ، اما در برخي روايات به جمشيد و كيومرث و ضحاك نيز نسبت داده اند .

         به نظر آرتور كريستن سن ايران شناس دانماركي نام تهمورث ، نامي از نژاد سكايي است . به اين ترتيب انتساب فن نويسندگي به تهمورث بايد از قدمت بيشتري برخوردار باشد ، احتمالا ً سكاييان در مهاجرت هاي خود به مردماني برخورد كرده اند و فن نويسندگي را از آنان آموختند و بعد در اساطير ايران اين موضوع به ستيز تهمورث با ديوان نسبت داده شد .

         داستان خط به زبان فردوسي در شاهنامه چنين است :

چو تهمورث  آگه        شد از  كارشان                         برآشفت و بشكست             بازارشان

يكايك بيارست       با ديو      جنگ                        نبود   جنگ         را فراوان   درنگ

كشيدندشان خسته و بسته خوار                           به جان خواستند   آن زمان  زينهار

كه ما را مكش        تا يكي نو هنر                       بياموزي   از ما كت   آيد        به بر

كي نامور             دادشان   زينهار                       بدان   تا نهاني   كنند          آشكار

نبشتن  به خسرو          بياموختند                       دلش   را به  دانش     برافروختند

نبشتن يكي نه كه      نزديك سي                        چه رومي چه تازي و چه پارسي

چه سغدي چه چيني و چه پهلوي                       نگاريدن   آن    كجا         بشنوي

جهاندار سي سال     از اين پيشتر                    چگونه     پديد آوريدي    هنر .....

         سومريان روايت مي كنند كه المركر ، پادشاه دولت شهر اوروك ( موطن گيل گمش ) و به قولي بنيانگذار آن ، كه مي خواست بر فرمانروايي شهر آباد و ثروتمند ارته پيروز شود ، باعث اختراع خط شد . المركر سه بار فرستاده اي با عصاي پادشاهي و نماد قدرت نزد شاه ارته مي فرستد . شاه ارته آگاه است كه اگر عصا را به دست گيرد ، شكست را پذيرفته است . المركر چهارمين بار با حيله خط اختراع مي كند و بر لوحه گلي با خط فرماني مي نويسد و نزد ارته مي فرستد ، وقتي شاه ارته براي خواندن پيام مجبور مي شود آن را در دست بگيرد ، به مفهوم پذيرش فرمانروايي المركر محسوب مي شود .

         هنگامي كه بشر خواست آنچه را كه در انديشه خود دارد نقش نمايد در واقع زماني است كه گام نخست را به عرصه نگارش گذاشت ، انسان به كمك آن توانست دانسته هاي خود را محفوظ نگهداشته و تاريخي از خود به جاي بگذارد . گام نهادن در مسير طولاني كه در آن انسان هاي نخستين ابزاري براي انتقال بيان شفاهي بدون ديدن يكديگر آغاز كردند . نخستين گام نوشتن ، تصاوير روي سفال ها بود .

         فراواني تصوير ها و ناتواني آنها در بيان مفاهيم عاطفي كمبود اين سبك نوشتن بود ، رفته رفته تصوير ها شكل ساده تر و نمادين تري يافته و براي مفاهيم عاطفي ، علائم قراردادي وضع شد و نوع خط انديشه نگار را در دسترس نگارندگان قرار داد كه خط هيروگليف كه بيشتر در مصر رايج بود از اينگونه نگارش است .سابقه خط هيروگليف را حدود چهار هزار سال پيش از ميلاد دانسته اند اين خط بيشتر افقي و از راست به چپ و بندرت از چپ به راست و گاهي از بالا به پايين نوشته شده است ، بعد ها خط هيروگليف در مصر تحول يافته و به سادگي مي گرايد و دو نوع خط هيراتيك (ديني) و دموتي (مردمي) از آن به وجود مي آيد ، مرحله بعدي خط ، خط ميخي است .

         كشاورزان مصري مكلف بودند سبد هايي از توليدات محصول خود را به ماموران مالياتي تحويل دهند ، براي اين تصوير آنرا بر ديوار كلبه خود مي كندند و كنار آن به تعداد سبد هايي كه تحويل داده بودند علامت مي گذاشتند ، پس نخستين طرز نوشتن ، نوشتن با عكس (شكل نگاري) بود اما ترسيم يك انديشه يا تصور و يا گذراندن زمان (مفهوم نگاري) به نظر دشوار مي نمود تا اينكه به جاي تصوير و علامت از نشانه هاي قراردادي استفاده كردند و به كمك اين نشانه ها ، كلمات يا اصوات را كه از آنها كلمه ساخته مي شد ، نمايش مي دادند و بدين ترتيب حروف مصور تبديل به حروف هجايي شد ، خطوط بابلي ، سومري ، عيلامي مخطوطي از اين خطوط ايدئوگرام و هجايي بوده اند .خط الفبايي آخرين مرحله تكامل خطوط به شمار مي رود ، يكي از خطوط الفبايي قديم ، خط ميخي پارسي است كه مخلوطي از خطوط الفبايي و هجايي بوده است .

         بيشتر دانشمندان اختراع خط الفبايي را به فنيقي ها مردمي از كنعان نسبت داده اند كه در خاك سوريه در كرانه درياي مديترانه سكني داشته و ضمن بازرگاني و دريانوردي و سوداگري هاي خود خط الفبايي را كه خود وضع كرده بودند در كشور هاي مختلف رواج داده اند ، منشاء خط الفبايي يونانيان و ساير اقوام دنيا به غير از خط چيني كه داراي منشاء ديگري است از همين خط الفبايي اختراع فنيقي ها مي دانند و معتقدند اين خط پس از دگرگوني و جرح و تعديل رو به كمال نهاده است .

         الفباي فنيقي با 22 علامت خطي كه تنها صامت ها را نشان مي دهد از راست به چپ نوشته مي شد به گفته خط شناسان نشانه هايي از خط مصري باستان و خط تصويري را در الفباي فنيقي مي توان يافت اين خط بر خلاف خط هيروگليف كه در انحصار كاهنان بود و يا خط ميخي كه تنها طبقه دبيران با آن سر و كار داشتند ، به راحتي در دسترس عامه قرار گرفت و چون ياد گرفتن آن آسان بود اين خط در آسياي غربي نفوذ يافت و جايگزين خط ميخي شد و به غرب ( اروپاي امروز )كه هنوز داراي خط و كتابت نبود ، راه يافت .

         يونانيان اين الفبا را با اسم سامي آن كه نماينده دو حرف اول آن بود "آلفا" و "بتا" ناميدند و براي استفاده خود تغييراتي در آن دادند و مصوت ها را داخل خط ساختند و خط صامت نگار را تبديل به آوا نگار كردند و جهت نگارش را تغيير دادند و گونه اي از خط يوناني را يونانيان مهاجر با خود به روم بردند  و در آنجا براين مبنا الفباي لاتيني به وجود آمد و زبان هاي گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد .

         معمولا ً واضح خط را فنيقيان مي دانند اما اين نكته تنها درباره ملل سامي درست است و ملل آريايي به ويژه در هند شايد پيش از فنيقيان خط هايي ديگر اختراع كرده اند كه از سلسله خطوط سامي ماخوذ از خط فنيقي نيست .

         الفباي خط فنيقي به نوعي شبه قاره هند را در نورديده است ، دانشمندان ، خط برهمايي هند را از فرزندان همين خط مي دانند كه زبان سنسكريت و ديگر زبان هاي هندي با آن نوشته مي شود متون ديني بودايي نيز به خط برهمايي نوشته شده است .

         يكي ديگر از فرزندان خط فنيقي خط آرامي است كه به سرعت در خاورميانه پخش شده است و به سرعت رواج يافته و تبديل به خط ساكنان اين منطقه شده است . خط و زبان آرامي به عنوان آرامي رسمي يا آرامي امپراتوري پا به پاي زبان پارسي باستان و خط ميخي كه تنها در كتيبه هاي هخامنشيان به كار مي رفت در ارسال و مراسلات به كار گرفته مي شده است  .

         قديميترين اقوامي كه در بين النهرين زمينه خط ميخي را حدود پنج هزار سال پيش فراهم آوردند سومري ها هستند ، قومي متمدن كه نژاد سامي نداشتند و برخي احتمال مي دهند كه از كنار دريا به اين منطقه مهاجرت كرده باشند ، سومري ها چون پيوندي با همسايگان خود نداشتند از ميان رفتند و يا جذب اقوام سامي شدند ، سومري ها چون مصري ها و چيني ها از نخستين اقوامي هستند كه تمايل به ضبط گفتار و انديشه هايشان داشتند و براي اين كار خط ميخي را برگزيدند . خط ميخي آغازين در اصل نوعي خط تصوير نگاري بوده كه آنرا بر لوح نقش مي كرده اند ، تصوير ها رفته رفته حالت ساده تر و زاويه مانندي به خود گرفتند و سرانجام علامت هاي تشكيل دهنده اين خط به شكل  ميخ در آمدند . در سال هاي اخير در اثر كاوش هاي تپه مارليك و مهره هاي به دست آمده مخطوط اين نظر را كه ايراني ها خط ميخي را از سومري ها و بابلي ها اخذ كرده باشند متزلزل كرده است . از يازده مهره استوانه اي ، يكي از آنها با خط ميخي شكل حكاكي شده است .

         طبق نظر پرفسور كامرون استاد خطوط باستاني خاور ميانه در دانشگاه ميشيگان آمريكا خطوط اين استوانه نمي تواند از دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح جديد تر باشد و خطوط آن از نوع خطوط علايمي و نقشي است كه قبل از پيدايش خط ميخي بكار مي رفته و پس از گذشت چند قرن خط ميخي از روي اينگونه خطوط بوجود آمده است .

         با توجه به قدمت اشياء به دست آمده از تپه مارليك و خطوط روي آنها به نظر معقول نمي رسد كه ايراني ها با در دست داشتن خط علايمي و نقشي ازنوع خط ميخي خط خود را از ملت ديگري اخذ يا اقتباس كرده باشند

         به جز تفاوت ظاهري خط هيروگليف و خط ميخي ، تفاوت آشكار ديگر آنها در ابزار نوشتن است ، براي نگارش خط هيروگليف از پاپيروس و قلم ني و مركب استفاده مي شد در حالي كه براي نوشتن خط ميخي نياز به لوح گلي نرمي بود كه با قلم چوبي برآن مي نگاشتند و سپس لوح را مي پختند .

         خط ميخي سومري و خط ميخي اكدي (بابلي) از خط ميخي عيلامي منشعب شده است . خط ميخي به جز در منطقه بين النهرين در گستره وسيعي مانند آسياي صغير و بين النهرين شمالي ، ميان هيتي ها ، هوري ها ، اوروارتور ها ، لولويي ها ، كاسي ها و .... رواج داشته است .

         بنابر نظر دانشمندان خط شناس ، پيدايش خط نخست از علايم و نقوش آغاز گرديده ، اين نقاشي ها كم و بيش تقليد صادقانه اي از زندگاني يي كه هنرمند در اطراف خود مي ديد و آن را روي ظروف سفالين خويش منقش مي كرد ، بوده و پشت اين رموز و نشانه هاي بسيار و متنوع ديگر به بيان مطالبي نهفته مي پرداخته است و مهره هاي استوانه اي و غير استوانه اي را با حكاكي نقوش و علايم براي مهر كردن سر كوزه ها و خمره ها و سبد هاي اجناس و يا لوازم و دارايي خود به منظور معرفي و حفظ مالكيت به كار مي برده اند و به مرور زمان و گذشت دوران اين علايم و نقوش مختصر شده و علايم به جاي حروف به كار رفته است . 

         گفته مي شود خط ميخي را نخست براي زبان هاي بين النهرين يعني عيلامي ، بابلي و آشوري به كار برده اند و چون عيلاميان در خوزستان امروز مي زيسته اند و همسايه پارسيان بوده اند مردم پارس يا پيش از تشكيل حكومت هخامنشي و يا در آغاز اين دوره اين خط را براي زبان پارسي باستان هم پذيرفته اند و مي توان حدس زد كه ماد ها نيز خود آن را اختيار كرده باشند زيرا كه ايشان نيز با آشوريان و بابليان همسايه بوده اند .

         خط ميخي پارسي باستان كتيبه هاي دوره هخامنشي نسبت به خط ميخي بابلي و عيلامي ، علائم ساده تر و كمتري دارد ، حروف هجايي هستند ( يعني مصوت به همراه صامت ) خط ميخي پارسي باستان را مي توان صورت تكامل يافته خطوط ميخي ديگر بدانيم ، همزمان با تكامل تدريجي خطوط ميخي و در هزاره دوم پيش از ميلاد خط ديگري در سرزمين فنقيه پا به عرصه وجود مي گذارد  و آن خط فنيقي است . قديمي ترين نمونه اين خط در كاوش هاي شهر گوبله از شهر هاي فنيقي باستان ( حوالي سوريه كنوني ) كه يونانيان آن را بيبلوس مي ناميدند به دست آمده است اين شهر در ميان يونانيان به عنوان داشتن پاپيروس شهرت داشته و مركز بازرگاني مصريان و يونانيان بود .     

         داريوش بزرگ در سنگ نوشته بيستون (بغستان) بند بيست ازستون چهارم به زبان پارسي باستان گفته است : به خواست اهورامزدا اين خط من است كه من كردم به جز اين ، به زبان و خط آريايي هم روي لوح و هم روي چرم نوشته شده جز آن ، پيكر خود را هم بساختم و جز آن ، تبارنامه خود را نوشتم . در پيش من اين نوشته خوانده شد . پس از آن ، من اين نوشته ها را همه جا در ميان كشور ها فرستادم .

         كتيبه ديگري در جزيره الفيل مصر يافت شده كه رونوشت كتيبه بيستون است ، به استناد اين اين دو سند داريوش بزرگ ، خط استفاده شده در اين دو كتيبه را خط آريايي خوانده است .

          همانطور كه گفته شد قديميترين اسناد ، از دوره هخامنشيان به خط ميخي است ، اين خط مركب از خطوط افقي و مورب است به شكل ميخ كه براي هر حرف يا مخرج چند خط افقي و عمودي و مورب تركيب مي شوند ، اكديان ، آشوريان ، كلدانيان ، عيلاميان ، هيتي ها ، پارسيان و ارمنيان اين خط را براي نوشتن خود اختيار كردند . در خطوط ميخي ملل ديگر نيز چند نقش از هشتصد تا سه هزار علامت بكار مي رفته است كه الفباي پارسي باستان شامل  36 حرف ، 2 واژه جداكن ، 8 علامت انديشه نگار و نشانه هايي هم براي نشان دادن اعداد بوده كه تنها برخي از آنها به جاي مانده است هر يك از حرف هاي الفباي ميخي - بجز سه حرفي كه براي نشان دادن مصوت ها بكار مي رود –  مصوتي هم همراه دارد –  به همين علت الفبايي هجايي است ، الفباي پارسي باستان از چپ به راست نوشته و پس از هر حرف نقطه گذاشته مي شود ، اين الفبا تا پايان حكومت هخامنشي رايج بوده و بعد ها فراموش شده است . در اوايل قرن نوزدهم ميلادي ، دانشمندان غربي موفق به خواندن اين الفبا شده ، از اين راه الفبا ها و زبان هاي ديگر كشف گرديده است  ، اين خط تا پايان دوره هخامنشي در كتيبه ها و سكه ها بكار رفته است .      

         پس از دوران هخامنشي ( سال 330 پيش از ميلاد ) در دوره كوتاه مدت اسكندر و سلوكي ها  و اوايل دوره ساساني زبان و خط يوناني در مراسلات رسمي و اداري به كار رفت تا اين كه در زمان اشكانيان براي نوشتن زبان پهلوي اشكاني ، خطي بر مبناي خط آرامي پايه ريزي شد ، از زبان پهلوي اشكاني سه نوع اثر با سه نوع الفبا به جاي مانده است :

         1- آثاري با الفباي پهلوي اشكاني كه برگرفته از الفباي آرامي بوده و از راست به چپ و حرف هاي آن جدا از هم نوشته مي شود و در آن هزوارش به كار رفته است .

         2 – آثاري كه با الفباي فارسي ميانه كتابي است .

         3 – آثاري با الفباي مانوي كه مربوط به دين مانوي است .

         بنابر بر تحقيق دانشمندان خط شناس كاملترين و آسان ترين خط فونتيك خط دين دبيره است كه تاريخ اختراع آن را به دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح كه چهار هزار سال پيش از اين تاريخ است تخمين زده اند ، در اين خط هر حرف نماينده يك صدا است .

         طبق سنتي كه به احتمال زياد به دوره ساساني باز مي گردد ، زردشت اوستا را به 7 زبان آورده كه هريك طبعا ً خط خاص خود را داشتند و شايد همين روايت ريشه آن 7 خطي باشد كه تهمورث از ديوان باز ستانده بود .

         ابن نديم در الفهرست به نقل از  روزبه  ( ابن مقفع ) مي نويسد ، ايرانيان 7 نوع خط داشتند :

         1 – دين دبيره كه اوستا را با آن مي نوشته اند .  2 – ويش دبيره كه با آن اصوات و آهنگ ها و اشارات و علائم قيافه و تعبير خواب را ثبت مي كرده اند و داراي 365 حرف بوده است .  3 – گشتك دبيره كه با آن قطعنامه ها و اقطاعات و نام ها و رموز را بر انگشتري ها و بر سكه ها نوشته اند و داراي 28 حرف بوده است .  4 – پاره گشتك يا نيم گشتك كه ماخوذ از خط گشتك بوده و داراي 28 حرف بوده و طب و فلسفه را با آن مي نوشته اند .  5 – شاه دبيره كه اختصاص به پادشاه و خاندان شاه داشته است و داراي 33 حرف كه نقطه دارد بوده است .  6 – راز سهريه كه پادشاهان ملل ديگر با آن مي نوشته اند و داراي 24 حرف بوده است .  7 – راس سهريه اين خط نقطه دار بوده و براي بيان مطالب منطقي و فلسفي به كار مي رفته و داراي 24 حرف بوده است .

         به جز اين هفت خط دو خط ديگر هم وجود داشته است :  1 – هزوارش كه خط هجايي بوده است .  ابن نديم به نقل از روزبه مي گويد دو هزار هزوارش وجود داشته كه براي جدا كردن متشابهات از يكديگر به كار مي رفته است .  2 – خط فيرآموز ( پير آموز ) ابن نديم درباره خطوطي كه مصاحف را بدان مي نوشتند مي نويسد ، قرآن را با آن مي نويسند و مي خوانند .

         از الفباي فارسي ميانه كه دنباله فارسي باستان است ، چهار نوع اثر با چهار الفبا به جاي مانده است :

         1 – فارسي ميانه كتيبه اي مربوط به آغاز دوره ساساني كه غالبا ً با ترجمه پهلوي اشكاني و يوناني همراه است اين الفبا داراي 21 حرف و از چپ به راست و جدا از هم نوشته مي شود و از الفباي آرامي گرفته شده و در آن هزوارش به كار رفته است  .

         2 – فارسي ميانه مسيحي كه مسيحيان ايران در دوران ساساني كتاب ها يا ترجمه هايي از كتاب هاي ديني خود را بدان نوشته اند اين الفبا داراي 20 حرف است و از راست به چپ نوشته شده و هزوارش در آن به كار رفته است .

         3 – فارسي ميانه زردشتي كه زردشتيان ترجمه هايي از اوستا و نوشته هاي ديني و غير ديني خود را بدان نوشته اند ( به نوشته هايي كه با الفباي اوستايي بازنويسي شده اند ، پازند مي گويند كه اين گونه نوشته از سده هاي نخستين اسلامي تا سده هشتم هجري ادامه داشته است . ) اين الفبا دنباله الفباي زبوري و آن دنباله الفباي فارسي ميانه كتيبه اي است . اين الفبا داراي 21 حرف و از راست به چپ نوشته شده برخي از حروف آن از هر دو طرف و برخي ديگر فقط از طرف راست به هم متصل مي شدند ، در اين الفبا هزوارش به كار رفته است .

         4 – فارسي ميانه ترفاني كه شامل ترجمه بعضي از قطعات ، قطعاتي از تفسيري بر كتاب ارژنگ نوشته هاي ماني و پيروان او بوده است . ماني الفباي مانوي را از الفباي تدمري گرفته است ، الفباي مانوي داراي 31 حرف و از راست به چپ نوشته شده و حرف هاي آن به هم نمي چسبند از اين رو هميشه يك صورت دارند ، در اين الفبا هزوارش به كار نرفته است .

         خط پهلوي ( 2 ) ساساني در همين راستا به وجود آمد كه هر كدام گونه هاي كتيبه اي و تحريري دارند . خط اوستايي كه براي به تحرير در آوردن كتاب ديني زردشتيان به كار رفته است و يكي از كامل ترين خطوط دنياست بر مبناي خط پهلوي ساساني اختراع شده است .

         در زمان بلاش دوم سال 121 ميلادي نخستين بار حروف آرامي در سكه هاي ايران پديدار شده است . خط آرامي با تصرفاتي براي زبان سغدي و تخاري و سپس متون مانوي به كار رفته است .

         آثار زبان پهلوي به دو خط اصلي نوشته شده است :

         1 – خطي كه سنگ نوشته ها و سكه ها اوايل دوره ساساني ( قرن سوم و چهارم ميلادي ) بدان نوشته شده و داراي 19 حرف است ، در اين خط حروف به هم متصل نمي شوند از اين رو آن را خط منفصل يا خط پهلوي كتيبه اي مي نامند .

         2 – خط متصل يا شكسته يا كتابي خطي است مخصوص نوشتن كتاب ها و نوشته هاي روي پوست و پاپيروس و كتيبه ها و سكه هاي متاخر داراي گونه هاي مختلف است ، يكي از آنها كه نويسندگان دوران اسلامي آن را رم دبيره يا هام دبيره يعني خط مردمان و همگان است كه داراي 14 حرف اصلي است . " گونه " يا " قلمي " از اين خط در نامه نگاري به كار مي رفته است كه نويسندگان اسلامي آن را فرورده دبيره ( خط نامه ) ناميده اند . " گونه " يا " قلمي " ديگر با تفاوت اندك از خط متصل پهلوي در سكه ها و سنگ نوشته هاي دوران متاخر ساساني و سده هاي نخستين دوران اسلامي نيز به كار رفته است ، احتمالا ً همان خطي است كه نويسندگان ياد شده آن را كستج ، جستق ( گشتگ ، گشته ) خوانده اند . زبور پهلوي نيز به گونه اي از خط متصل پهلوي نوشته شده است ، اين خط از خط سرياني كه آن نيز از اصل آرامي است مشتق شده است . 

         آثار فارسي ميانه را به 5 دسته تقسيم مي كنند : 

         1 – آثار كتيبه اي پهلوي غير كتابي كه شامل سنگ نوشته ها به سه زبان پهلوي ، پارتي و يوناني و آثار نوشته شده بر ديوار ، سفال ، پاپيروس ، پوست ، فلز ، سنگ هاي قيمتي و چوب بوده است.

         2 – كتاب هاي پهلوي كه سده هاي نخستين دوره اسلامي تدوين شده و مبتني بر روايات ، سنت هاي ديني ، ادبي ، كتبي و شفاهي زردشتيان در دوران ساساني است .

         3 – زبور پهلوي كه شامل بخشي از متون زبور كه از سرياني به پهلوي ترجمه شده و به گونه اي خاص از خط پهلوي نگاشته شده كه مربوط به قرن هفتم و اوايل قرن هشتم ميلادي ( برابر با قرن هاي اول و دوم هجري ) است . اين تنها نوشته ، از مسيحيان دوران ساساني به پهلوي است و در آن همچون پهلوي كتابي و كتيبه اي هزوارش و املا تاريخي (1 ) وجود دارد .

         4 – ادبيات مانوي ، ماني و پيروانش علاقه فراوان به نوشتن كتاب و رساله داشتند و براي ترويج دين خود آثارشان را به زبان مردمي كه در ميان آنها قصد تبليغ داشتند ، مي نوشتند يا از زبان ديگري به آن زبان ترجمه مي كردند ، آثار منظوم مانوي به فارسي ميانه و پارتي از نظر ادبي اهميت فراواني دارد اين سرود ها كه براي هدف هاي ديني با زباني فصيح و شيوا سروده شده ، بسيار غني است اما نثر متون مانوي به زبان فارسي ميانه و پارتي ثقيل و گاهي ناپخته و ساده است .

         خط عربي نيز با واسطه نبطيان از خط آرامي به وجود آمده است ، نبطيان قومي از نژاد عرب بودند كه در نبطيه زندگي مي كردند ، از حدود 150 سال پيش از ميلاد گونه اي از خط و زبان آرامي در ميان ايشان رايج بود . از اين خط ، خطي موسوم به سينايي نو به وجود آمد كه از سده اول پيش  از ميلاد تا سده چهارم ميلادي در شبه جزيره سينا رواج داشت . خط سرياني منشا خط كوفي و خط نبطي منشا خط نسخ است ، خط كوفي در كوفه و حيره و خط نسخ در مكه و مدينه ، از اين خط اقتباس شده اند ، خط نسخ بيشتر براي تحرير نامه ها و خط كوفي براي كتابت مصحف ها ، كتيبه ها و سكه ها استفاده مي شده است .

         از اواخر دوران امويان و اوايل عباسيان قلمرو خط عربي وسعت يافت و به تدريج در ايران و مصر و شمال افريقا رواج يافت و كم كم از دو خط مذكور اقلام ديگري پديد آمد .

         گونه اي از اين خط براي نوشتن آثار خوارزمي كه يكي از زبان هاي ايراني شرقي است به كار رفته است ، ايرانيان نيز در سده هاي نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسي به الفباي عربي ، خط فارسي را بر مبناي نسخ پايه گذاري كردند و سپس خط نستعليق ، خط شكسته و ساير خطوط به وجود آمد .

         از اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري در دوران صفويه با تكميل اقلام موجود ( چهارده  نوع خط ) و هندسي كردن ابعاد حروف و تعيين اساس قواعد دوازده گانه در خط ، خوشنويسي را تحت ضابطه درآوردند و پايه خطوط را بر سطح و دور نهادند .

         خوشنويسان ايراني خطي وزين را از خط تعليق مشتق ساختند كه نستعليق نام گرفت كه از  واژه نسخ و تعليق گرفته شده و خط ملي محسوب شد و براي نگارش ديوان اشعار و داستان هاي حماسي مورد استفاده قرار گرفت .

         خوشنويسان امروزه بيشتر از چهار نوع خط از ساير انواع خط استفاده مي كنند كه شامل : نسخ ، ثلث ، نستعليق و شكسته نستعليق

         خط شكسته نيز از ابداعات ايرانيان است كه در پيوند با تعليق و نستعليق است كه از اوايل قرن يازدهم و آخر دوره صفويه به دليل كثرت كاربرد و نياز به تند نويسي به وجود آمد .

         خط شناسان خطوط اصلي را شش خط دانسته اند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از : رقاع ، ثلث ، ريحان ، محقق ، توقيع و نسخ

         خط ثلث براي نوشتن عنوان سوره هاي قرآن ، پشت جلد نويسي ، سرلوحه نويسي ، كاشي كاري و كتيبه نويسي استفاده شده است .

         خط ريحان از خط نسخ مشتق شده و از خط ثلث نيز بهره گرفته و به خط محقق بسيار نزديك است .

         خط نسخ در آغاز هم پايه خط كوفي بوده كه اصل آن از نبطي است و اواخر قرن دوم هجري رايج بوده و در تمام سرزمين شرقي تحت لواي اسلام گسترش يافت .

         خط توقيع در قرن چهارم تحول يافته است و در اواخر قرن نهم هجري نوع درشتي از آن در تركيه ابداع شده ، اما ميان اعراب چندان متداول نشد و آن را مشتق از خط ثلث دانسته اند .

         خط محقق در آغاز خلافت عباسيان از خط كوفي استخراج شده و چهار قرن محبوب ترين خط ميان خوشنويسان جهت كتابت قرآن در تمام سرزمين هاي اسلام در شرق بوده است .

         خط رقاع از خطوط نسخ و ثلث مشتق شده است كه در مكاتبات خصوصي و كتابت عرفي و روي كاغذ هاي كوچك رواج داشته و از خطوط محبوب خطاطان عثماني بوده است ، امروزه اين خط از متداول ترين خطوطي است كه در سراسر دنياي عرب به كار مي رود ، اين خط نيز به علت نياز به تند نويسي و مختصر نوشتن در مكاتبات كاربرد يافته است .

         با شرحي كه به طور اختصار گذشت ايرانيان در چهار هزار سال قبل با خط و الفبا آشنايي داشته اند و افكار و عقايد و نظرات و تجربيات و دانستني هاي خود را ثبت مي كرده اند و چون دانشي نبود نياز به اختراع خط مخصوصي براي ثبت آن دانش به ميان نمي آمد ، بايد گفت ملت ايران نخستين ملتي است كه براي ثبت و ضبط اصوات و آهنگ هاي موسيقي و حتي ضبط نواي آبشار و نغمه پرندگان و

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:گونه هاي ادبيات عامه, :: 9:11 ::  نويسنده : سروش نیا

نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم اسفند 1386 ساعت 15:6 شماره پست: 18

 

 

نقش و كاركرد قصه در ادبيات

 

           "اي برادر قصه چون پيمانه است                  معني اندر وي مثال دانه است"      مولوي 

         قصه از برجسته ترين و رايجترين گونه هاي ادبيات عامه بوده كه با طبيعت و زندگي مردم پيوند نزديك دارد ، گوناگوني يك قصه و نقل آن به اين سبب است كه ادبيات عامه ابتداء صورت شفاهي داشته و از فرد به فرد و يا نسل به نسل ديگر انتقال يافته و سپس براي بقاء و استمرار در هر عصر و دوره و در هر جامعه و فرهنگ خود را با نظام اجتماعي رايج تطبيق داده و با الگو هاي اجتماعي آن جامعه و آن دوره هم نوا نموده است .

         ساخت معنايي قصه بر دو اصل واقعگرايي و خيال پردازي نهاده شده است آميختگي اين دو اصل يا خصلت ، قصه را زيباتر  و دلپذير و مقبول طبع عام و خاص كرده است . قصه انگاره ها و تصوير هايي از زندگي مردم زمانه ، شيوه كار و توليد ، مناسبات ميان افراد و گروه ها و طبقات ، تضاد طبقاتي و ستيزه جويي هاي اجتماعي ، رفتار و روابط خانوادگي و خويشاوندي ، گرايش هاي قومي و مذهبي ، تفكر و احساس ، آداب و رسوم شعائر متداول در جامعه ها را به زبان ساده يا به زبان نمادي ( سمبليك ) و به صورت هاي طنز ، جدي ، هزل ترسيم و بيان مي كند .

         در زبان و ادبيات امروز با تغييرات نسبتا ً وسيعي كه در سبك بيان و نگارش و در بكارگيري لغات و اصطلاحات و تغبيرات رخ داده و همچنين با دگرگوني كيفي كه در مفاهيم پديد آمده است  ، مطالب بزرگان و حكايات به طور كامل و شايد ناقص نيز كم تر درك و دريافت مي شوند اما نمي توان به سادگي از آن همه حكمت و تاريخ و گزارش به جاي مانده از گذشته هاي بسيار دور و خاطره هايي كه روزي واقعيت خارجي داشته و به مرور جنبه اساطيري به خود گرفته اند و نيز از آن همه ادب و راه و رسم زندگي و ديگر نكته هاي پر مايه دل بر كند . پس بايد به بهترين وجه و با در نظر گرفتن دريافت كنوني و سليقه امروزي ، از الفاظ زبان و از معاني و مفاهيم بهره گرفت . در گوشه و كنار دنيا اين راه دوم را براي بهره گيري از ادبيات كهن خود در پيش گرفته اند و بدين ترتيب است كه در هر عصر فرزندان نسل بالنده خود را با تاريخ و اسطوره و ادب و شعر و نثر گذشته آشنا مي كنند و به ويژه راه دريافت ادبيات هر دوره را هم كه خواه نا خواه با اساطير و تاريخ و حكايت و آداب و رسوم گذشته عجين و يا در ارتباط و تعامل جدي است هموار مي سازند .

         قصه در زبان و ادب فارسي بسته به موضوع ، سبك نگارش و شكل قهرمان ها به انواع مختلف : عاميانه ، ادبي ، حماسي ، عشقي ، اخلاقي ، مذهبي ، ملي با نام هاي : كودكان ، پريان ، حيوانات و  .... تقسيم مي شود .

تاريخچه قصه

         در گذشته قصه براي اقوامي كه خط و نوشته نداشتند نوعي تاريخ نگاري بود ، امروز نيز در نگارش تاريخ اجتماعي جامعه ها قصه به منزله سندي معتبر و سودمند بكار مي رود .

         سرزمين ايران در گذشته هاي دور قسمت هايي از بابل ، آشور و كلده را در بر مي گرفته ، تاريخ ادبيات داستاني ما از داستان هاي زيبا و باشكوه گيل گمش يا از زمان بر خشت نوشتن آن لااقل پنج هزار سال مي گذرد از اين نظر معيار ما ، اسناد مسلم تاريخي است ، مرحوم پيرنيا مي گويد : تاريخ ايران را بايد از ايلام آغاز كرد .

         براي سرزمين باستاني ما تاريخ هايي تنظيم كرده اند كه ملهم از داستان هايي بين افسانه و اسطوره است ، داستان بيان واقعه در امتداد زمان يا بيان واقعه با اتكاي به عامل زمان است ، شبه تاريخ ها و افسانه هايي كه از اين دوره ايلامي تاريخ ما مانده به پنج هزار سال پيش مربوط است از آن دوره سفال هايي به جا مانده كه روي آنها تصوير هايي است كه نمودار حركت است و حوادثي مانند شكار يا تعقيب نقش بسته است كه ما با ديدن آن تصوير ها نوعي داستان را كشف كنيم .

         بايد گفت قرن هاست كه زندگي و آداب و رسوم جامعه ما ايرانيان با هزاران افسانه و قصه مملو و ممزوج است ، افسانه ها به طور كلي در زندگي  و ادبيات هر قوم و ملتي داراي اهميت شايان توجهي هستند .

         جمعي از دانشمندان علم فولكلور معتقدند كه هند مهد بسياري از افسانه هايي است كه هم اكنون در كشور هاي جهان و از جمله ايران وجود دارد . پس از اسلام ترجمه هاي متعدد و منظمي از افسانه ها توسط ايرانيان از آثار پهلوي به زبان عربي و فارسي دري به عمل آمده كه در حفظ بسياري از اين افسانه ها موثر بوده است .

         محققان و باستان شناسان آشوري ، قصه عشقي را روي كتيبه بابلي پيدا كرده اند كه به طور كلي شبيه قصه قيس ابن الملوح است ، اسامي اصلي قصه نيز تقريبا ً همان اسامي است ، با اين تفاوت كه در قصه بابلي ، قيس و ليلي با هم ازدواج مي كنند و قصه پاياني واقعي دارد . با يافتن اين كتيبه ها ادعا مي شود كه قصه ليلي و مجنون به ادبيات بابل و قرن ششم قبل از ميلاد تعلق دارد .  

         نويسندگان و شعراي گذشته ما اغلب به مقاصد خاصي چون بيان احتجاجات عرفاني و فلسفي و اخلاقي توجه داشته اند بي شك بكارگيري قصه و تمثيل و داستان ، كار ايشان را در برابر اين گونه احتجاجات ساده تر و موثر تر مي ساخته است و بدين ترتيب قصه و داستان تنها ابزاري جهت تبيين و بيان درونمايه عقلاي و دروني اينگونه مفاهيم به شمار مي رفته است و بدين ترتيب در بسياري موارد بيان مفاهيم عرفاني يا فلسفي جز با بكارگيري قصه  و تمثيل ميسر نبوده است .

         شاهنامه فردوسي ، گلستان و بوستان سعدي ، ويس و رامين فخرالدين اسعد ، پنج گنج نظامي ، سياستنامه با قصه هايي در دانش كشورداري ، مثنوي با قصه هاي عارفانه ، حكمي ، قرآني و تمثيلي ، اسرار التوحيد با قصه هايي در احوال عارفان ، كليله و دمنه با حكايات تمثيلي و استعاري ، قابوسنامه با قصه هاي تمثيلي و تربيتي و هزار و يك شب با داستان هاي عاميانه بخشي از تاريخ ادبيات داستاني ما را شكل مي دهند كه گزارشگر راستيني از وجدان جمعي ، خرد جمعي و تجربه جمعي ملتي كهن ، خرد پيشه ، فرهيخته ، كم گوي و گزينه گوي با ذوق و ظرافتي كم مانند در همه قرون و اعصار است  .

         جايگاه قصه نزد انسان ها موجب شده تا قالب قصه در اديان ابزاري براي ابلاغ پيام هاي الهي و دشوار ترين و عبرت آموز ترين پيام ها شود ، در دنياي امروز نيز قالب قصه به عنوان موثر ترين پيام بكار گرفته مي شود ، نويسندگان براي بيان انديشه هاي نو و ارائه نظريه هاي فكري فيلسوفان و متفكران هر جامعه آنها را با زبان ساده در قالب قصه براي عموم مخاطبان مطرح مي كنند .

         قصه چون ديگر ادبيات عامه نقش ها و كاركرد هاي گوناگوني در جامعه دارد كه عبارتند از : نقش سرگرم كننده ، نقش و اهميت آموزشي ، نقش و اهميت نظم دهي ، نقش اعتبار و اقتدار بخشي ، نقش و اهميت روان شناختي و نقش و اهميت تداوم و ثبات بخشي به فرهنگ

         به طور كلي از نظر موضوع كليه قصه هاي نظم و نثر به سه گونه است :

1 – قصه هاي عاميانه   2 – قصه هاي ادب كهن پارسي   3- داستان هاي نوين امروز ايران  

         قصه هاي عاميانه

       اصلي ترين مشخصه قصه هاي عاميانه ، شفاهي بودن و عدم وابستگي و تعلق آنها به فردي خاص است هر چند اين قصه ها نيز گاه مكتوب شده اند اما هيچگاه نويسنده آن شهرتي فراتر قصه نيافته است قصه هاي عاميانه بخشي از ادبيات عاميانه به شمار مي رود و ادبيات عاميانه نيز به نوبه خود از دانش مردمي و يا فرهنگ عامه است .

         قصه هاي شفاهي تا پيش از نوشته شدن در حوزه ادبيات به عنوان پديده مكتوب و قابل استناد محسوب نمي شود ، وقتي نوشته – ثبت – شد به متني قابل قرائت تبديل مي شود .

         در قصه هاي عاميانه جايي براي سبك پردازي و زبان آوري و عرصه اي جهت زيبا شناسي كلامي وجود ندارد . استفهام و استعجاب از خصوصيات قصه عاميانه است و غرض از گفتن يا نوشتن آنها ايجاد تاثير عاطفي و بخشيدن احساس لذت ادبي به خواننده و شنونده است ، در حقيقت ابتداء قصه هاي عاميانه به صورت شفاهي و سپس گونه هاي ديگر آن خلق شده است .

         قصه هاي عاميانه گوينده و شنونده مشخصي ندارد و بيش از ساير انواع قصه بر نويسندگان تاثير مي گذارد ، زيرا از كودكي ذهن نويسنده را به خود مشغول داشته اند والتر بنيامين مي گويد : قصه نخستين آموزگار كودكان و زماني نخستين آموزگار بشر بوده است ، غالبا ً راوي و پروراننده قصه ها زنان هستند كه آنها را براي بچه ها نقل مي كرده اند .

         در قصه هاي عاميانه ، ساختار متن در جهت نوعي تقابل بين قهرماني و شرارت ، نيكي مطلق و پليدي هويت پيدا مي كند . قصه گو همه جا به وحدت زيبايي و حقيقت و پاكيزگي اخلاق پايبند است ، شر به عنوان پديده اي عدمي كه نقصان وجود آدمي را به نمايش مي گذارد هيچ حقيقت پاينده اي را متبلور نمي سازد وجود في نفسه نماينده خير مطلق است . قصه گو به وراي محيط تجربي اش نظر مي اندازد و مخاطب را از آشنايي و روزمرگي دور مي سازد .    

         حيطه كنش در قصه عاميانه بسيار گسترده و نامحدود است ، در اين قصه ها هرگونه كنش شگفت انگيز و قابل تصوري را مي توان مشاهده كرد ، تخيل جنبه بصري داشته و ديدني است حس باورپذيري در مخاطب ايجاد شده و قصه گو با ساختار باورپذير دنياي ناشناخته و خيالي را بازنمايي مي كند و آنچه اهميت دارد روند داستاني ( ساختاري ) كردن تخيل است ، تخيل را نبايد با خيالبافي خودسرانه مترادف گرفت ، زيرا تخيل در متن قصه ها منعكس و قابل تصور است و همه احاد هستي طبيعي ، قوانين محكم و سخت زندگي و محدوديت هاي تجربه بشري در برابر قدرت تخيل در هم مي شكند .      

         قصه هاي ادب كهن پارسي   

         قصه هاي كهن فارسي در گذشته توسط شعرا و نويسندگان ايراني خلق شده اند ، وجه مشخصه قصه هاي كهن فارسي در ارزش ادبي ( كاربرد صناعات ادبي ) آنها و خلق آنها توسط افرادي خاص است . نويسنده در باز آفريني آنها چنان قدرتي از تخيل و انديشه روا داشته است كه هسته اصلي قصه دچار دگرگوني اساسي شده و يا با زيبا ترين شكل پرداخت شده است ، شاهكار هاي ادبي كه در حين ديرينگي و معاني ژرف همچنان تازگي و طراوت خود را حفظ كرده اند ، كه شامل داستان هاي واقعي ، داستان هاي تمثيلي ، داستان هاي رمزي ، داستان هاي طنز آميز ، داستان هاي وهمي و جادويي ، داستان هاي حادثه پردازانه ،  داستان هاي عاشقانه ، داستان هاي عارفانه ، داستان هاي سياسي – اجتماعي ، داستان هاي اساطيري ، داستان هاي حماسي ، داستان هاي عاميانه ، داستان هاي حكمي و اخلاقي ، داستان هاي فلسفي ، داستان هاي قرآني ، داستان هاي ديني مي شوند ، از اين شمارند اغلب آثار مولوي ، عطار ، سنايي و ....

         داستان هاي نوين امروز ايران

         امروزه خواه نا خواه داستان نويسان متكي بر مجموعه اي از لغات ادبي و حكايات كهن هستند ، حال كه چشمه در خانه ماست و منابع بي حد و حساب آب هاي گواراي زيرزميني در زير باغ ما جاري است ، نبايد كه تشنه باشيم و به آبي كه در كوزه غير است چشم بدوزيم و چه زيباست كه دستاني از آستين بيرون آيند و قصه سعدي ، تاريخ بيهقي و شاهنامه و صد ها اثر ديگر را مورد تحليل بازنويسي و بهره برداري قرار دهند و جايگاه قصه نويسي و ادبيات داستاني را در اوج هرم داستان نويسي جهان جاي دهند .

         مخاطب اصلي داستان امروز از تاريخ ديرين داستاني بي اطلاع است و آن را جزء به شكل جديدش نمي شناسد .

         اگر امروز قصه هاي مثنوي ،  داستان هاي خمسه نظامي ، حكايات كليله و دمنه و يا نظاير آنها براي كودكان و بزرگتر ها دريافت شدني است به علت تغييرات وسيع رخ داده در سبك بيان و نگارش و بكارگيري واژگان و اصطلاحات  و تعبيرات و مفاهيم گوناگون در آنها است .

         سرآغاز آثار قابل اعتنا قصه نويسي نوين در ايران مجموعه داستان هاي يكي بود يكي نبود جمال زاده است كه به كم تر از صد سال باز مي گردد كه در غرب اين مدت به سيصد سال افزايش مي يابد .

         برخي منتقدان ادبي ، داستان نويسي امروز ايران را مولود فعاليت هاي ادبي غرب در قرون هيجده و نوزده ميلادي مي دانند .

         به دليل مشكلات چون ارتباط كم با محتواي معني دار كتاب هاي كهن و اشارات آنها به معاني گوناگون آرماني ، ايماني ، اعتقادي ، تاريخي ، جغرافيايي ، اجتماعي ، تمدني ، فرهنگي ، اسطوره اي و حتي ادب براي اينكه نوجوانان و جوانان بتوانند آنها را بفهمند و براي تقويت داستان نويسي امروزي  بايد كار هايي را انجام داد :

الف – نزديك كردن مفاهيم به ذهن خوانندگان با اصول و مباني معاني كه قصد و غرض انتقال آنها است .

ب – حذف برخي مفاهيم و معاني و پيام هاي فرعي و تكراري تا الفاظ ، كلمات ، تعبيرات و اصطلاحات به طور مستقيم معاني را برساند .

ج – در عين توجه به واقعيات امروزي از ذهن آنان براي تصوير سازي استفاده نمود .

د – استوار سازي هويت قومي ايراني و اسلام خواهي ، آرمان خواهي و موحد بودن عموم ايرانيان و وطن خواهي به دور از سلايق و غرض هاي خاص

ه – عرضه نوشته هاي مورد نظر در قالبي نو به گونه اي كه شوق مراجعه به اصل آثار را فزوني بخشد .

و – آشنايي خوانندگان با مفاهيم قرآني

         در داستان هاي نوين امروزي قصه و داستان منظوم نيز وجود دارد ، توجه نيما در منظومه افسانه ، قصه رنگ پريده ، خون سرد ، خانواده سرباز ، قلعه سقريم ، مانلي و .... نشانگر اهميت اين نوع شعر است يا اخوان نيز در شعر هاي خود به طرزي هوشمندانه با استفاده از عنصر طنز ، بهره گيري از شگرد هاي كهنه شده قصه گويي به شكل امروزي و نوين ، تداخل روايت ها در يكديگر ، شاخ و برگ دادن به موضوع اصلي ، به تعويق انداختن روايت اصلي با روايت هاي فرعي ، استفاده از شيرين كاري هاي زباني و .... باعث جذابيت و جلوه اي خاص به اين نوع اشعار خود شده است .

         وجوه اشتراك سه گونه قصه

         1 – روايت : كه اصل اساسي شناسايي يك اثر به عنوان قصه است .

         2 – خلاقيت : وجود قصه هاي تكراري در ادبيات عاميانه دليل كوشش خلاقانه افراد مختلف براي خلق قصه هاي عاميانه است .

         3 – عناصر داستاني و ضد داستاني : اين عناصر باعث پيچيدگي ، كشمكش و بحران در داستان مي شود .

         وجوه افتراق سه گونه قصه

         1 – رابطه علي : اين رابطه بين حوادث ، در اغلب حوادث قصه هاي عاميانه و داستان هاي كهن ناديده گرفته مي شود .

         2 – شخصيت پردازي : اين عنصر در اغلب قصه هاي عاميانه و كهن جايگاهي ندارد و بهتر است از واژه هاي قهرمان و ضد قهرمان در مورد اشخاص اين قصه ها استفاده شود اما در داستان هاي امروزي آميزه از آن دو شخصيت وجود دارد . نگاه پديد آورندگان داستان هاي امروزي به اشخاص داستان ، با نگاه شعرا و نويسندگان كهن و قصه هاي عاميانه تفاوت دارد كه حوادث خلق الساعه و خارق العاده ، طي مسافت طولاني در يك لحظه ، از پاي در آمدن يك لشكر بوسيله يك تن ، جنگيدن با ديوان و .... از آن جمله اند .

         3 – توصيف زمان و مكان : در قصه هاي عاميانه به اين عنصر كمتر توجه مي شود اما در داستان هاي امروزي يك اصل است .

         4 – پيام و شيوه ارائه پيام داستان : در داستان هاي امروزي پيام داستان نهفته است در حالي كه در قصه هاي كهن و عاميانه پيام به صراحت بيان مي شود .

         5 – زبان : شيوه بيان و زبان روايي قصه هاي كهن و عاميانه پيوستگي كامل با زبان قهرمان داستان دارد و در انتقال نسل به نسل و سينه به سينه تغيير مي كند ، اما زبان بسياري از داستان هاي امروزي متناسب با سبك نويسنده و متفاوت با شيوه بيان شخصيت هاي داستاني است .

         6 – گفتگو : در داستان هاي امروزي گفتگو در معرفي گوينده ، ايجاد كشمكش ، زمينه چيني ، توضيح صحنه و فضا سازي و همچنين انتقال فكر و انديشه موثر است در حالي كه در قصه هاي كهن و عاميانه واژه اي كه از زبان پادشاه گفته مي شود با افراد ساده جامعه تفاوت چنداني ندارد .

         7 – تكرار : در قصه هاي كهن و عاميانه حوادث بار ها تكرار مي شود و يا قهرمان بار ها خود را معرفي مي كند در حالي كه در داستان هاي امروزي حتي نبايد يك كلمه اضافه وجود داشته باشد .

         8 – تك خطي بودن : قصه هاي عاميانه معمولا ً آغاز و پايان دارند در حالي كه داستان هاي امروزي گاه از پايان آغاز مي شوند .

         اسطوره ، انواع افسانه ، قصه

        فرق بين افسانه و اسطوره در اين است كه افسانه ها هيچگاه مرجع ايمان و اعتقاد ملتي نيستند و صرفا ً زاييده خيالند و اغلب براي مشغول كردن و مسرت خاطر خواننده و شنونده ساخته شده اند ، در حالي كه اساطير توام با معجزات معتقدات مذهبي بوده و مضاميني را در بردارند كه از اتفاقات و حوادث واقعي سرچشمه گرفته است و به تعبيري ديگر ، اساطير شامل رواياتي از اعمال فوق العاده انسان ها يا موجوداتي آرماني اند كه از تخيل افراد يا اقوام زاده شده و خود از حوادث تاريخي و واقعي كه در بستر زمان تغيير شكل يافته است نشات گرفته اند .افسانه هاي موجود در زبان فارسي همانند قصه هاي آن بسته به موضوع ، سبك نگارش و شكل قهرمان آنها به انواع مختلف تقسيم مي شوند .

         اسطوره قصه هايي است كه درباره خدايان و موجودات فوق طبيعي كه ريشه اصلي آنها اعتقاد ديني مردم قديم است و خاستگاه و آغاز زندگي و معتقدات مذهبي و قدرت مافوق طبيعي و اعمال قهرمانان آرماني را بيان مي كند ، اسطوره حقيقت تاريخي ندارد و پديد آورندگان آنها گروه هاي ناشناخته از مردم بوده اند كه در هزاره هاي پيش مي زيسته اند  و چون جنبه اخلاقي ندارند با افسانه و حكايت متفاوت هستند .

         اسطوره را بايد داستان يا سرگذشت "مينويي" دانست كه معمولا ً اصل آن نامعلوم است و شرح و عمل ، عقيده ، نهاد يا پديده اي طبيعي است به صورت فراسويي كه دست كم بخشي از آن از سنت ها و روايت هاي گرفته شده و با آيين ها و عقايد ديني پيوندي ناگسستني دارد ، داستان هاي كهن مربوط به هزار ها سال پيش مردم و ملل است كه به طور شفاهي سينه به سينه نقل شده تا سرانجام به صورت نوشته درآمده است ، اين نوشته ها تصوير هايي به دست مي دهند از دوراني كه نه تاريخ مي تواند درباره آن قضاوت كند نه باستان شناسي و جاي پاي آنها را فقط در اسطوره مي توان يافت .

         اساطير نشان دهنده فرهنگ و نحوه تفكر مردمان در دوران كهن است . زبان گوياي تاريخي است از دوران هاي پيش از تاريخ ، سخنگوي بازمانده هاي گرانبهايي است كه از دل خاك ها بيرون كشيده يا در دل سنگ ها و كوه ها يافت مي شود ، اساطير نماينده تداوم زندگي فرهنگي يك ملت و به نوعي تاريخ آن است .

         اساطير منشور هايي را در مورد رفتار اخلاقي و ديني به دست مي دهند ، عقايد را تبيين و تدوين مي كنند و سرچشمه هاي قدرت مافوق الطبيعه هستند و بر جهان بيني اصلي اقوام و ملل و دريافت آنان از انسان و جامعه و اديان توجه دارد .

         افسانه پهلوانان قصه هايي است كه در آن از نبرد ميان پهلوانان و قهرمانان واقعي و تاريخي و افسانه ها صحبت مي شود اعمال آنان مبالغه آميز و گاهي پهلو به اسطوره و حماسه مي زند .

         افسانه پريان قصه هايي هستند درباره شخصيت ها و ماجرا هاي تخيلي پريان ، ديوان ، غول ها  ، اژدها و ديگر موجودات مافوق طبيعي و جادوگراني كه حوادثي شگفت آور و خارق العاده را مي آفرينند ، قصه هاي پريان كمتر به افراد و مكان ها و اتفاقات واقعي نسبت داده شده اند و اغلب پاياني خوش دارد و بخشي از ادبيات عاميانه است كه با دو نيت : الف – سرگرمي و تفريح  ب – آموزش مضامين مختلف تدوين شده و از سنت هاي شفاهي قصه گويي ملت ها سينه به سينه به ما رسيده است .

         افسانه تمثيلي اغلب قصه هاي كوتاه و ساده ، اخلاقي يا متضمن تعليم اخلاقي ويژه اخلاق اجتماعي هستند ، درباره حيوانات كه از آن با عنوان افسانه حيوانات ( فابل ) نيز ياد شده است ، از آن جمله اند : آثار بلعمي به نثر ، رودكي به شعر ، مرزبان نامه اسعد الدين وراويني كه تقليدي از كليله و دمنه به عنوان اثري غير پارسي است .

         افسانه تمثيلي داراي دو سطح است :

 الف – سطح حقيقي : كه با حيوانات سركار دارد و شخصيت هاي داستان را حيوانات تشكيل مي دهند و ممثل به انسان ها و جوامع بشري هستند .

 ب – سطح مجازي : هميشه جنبه اي از رفتار و كردار انسان را نشان مي دهد ، در دوراني كه فشار پادشاهان امكان مستقيم نويسي از ظلم و جور را به نويسندگان نمي داد از جنگل كه نمادي از هرج و مرج است و قوي ، ضعيف را مي كشد تا باقي بماند و انسان هايي كه گاه از سر اشاره به حيوانات نزديكند ، به حيوانات بدل مي شوند و همچنين وقتي به طور تلويحي و غير انساني( شخصيت حيواني ) در اثر حضور داشته و ايفاي نقش مي كنند تاثيرشان به مراتب كمتر از شخصيت هاي انساني نيست .

         حكايات نيز گاهي از خصوصيات تمثيلي برخوردار هستند اما شخصيت آن مردمانند كه براي ترويج اصول مذهبي و درس هاي اخلاقي نوشته شده و قصه هايي ساده و كوتاه هستند .

 

منابع

آموزگار - ژاله - تاريخ اساطيري ايران - تهران- انشارات سمت - 1374

سعيد الجعفر - قصه ليلي و مجنون بابلي الاصل و عربي است - روزنامه لبناني السفير ، نقل از روزنامه آفتاب

 

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:دواير دولتي الكترونيكي, :: 9:10 ::  نويسنده : سروش نیا

نوشته شده در دوشنبه چهاردهم آبان 1386 ساعت 10:37 شماره پست: 17

 

دولت الكترونيك راهي براي ارائه با كيفيت تر خدمات

 

         امروزه بسياري از كشور هاي در حال توسعه و در حال گذار در تلاش هستند تا با تدوين و اجراي پروژه هاي دولت الكترونيك خود را با واقعيات و محيط جديد منطبق ساخته و از مزاياي آن بهره گيرند ، در حال حاضر كشور آمريكا در كل جهان پيشرفته ترين كشور در زمينه فناوري اطلاعات به شمار مي رود ، كه در قاره آسيا نيز كشور سنگاپور داراي اين مقام است1 در كشور ما نيز در تاريخ 22/4/81 طي مصوبه شماره 722/13 . ط دولت جمهوري اسلامي ايران اين حركت آغاز شده كه اميد است با اين بارقه شاهد حضور فعال كليه دواير دولتي بر روي اينترنت براي ارائه خدمات باشيم ، تا با  امكان ايجاد تعامل و ايجاد سازمان هاي مجازي دولتي ضمن ايجاد سهولت و سرعت هر چه بيشتر در ارائه خدمات دولتي به مردم ، آنها بتوانند خدمت خاصي را كه بايد از چند نهاد دولتي انجام شود به صورت يك جا از طريق اينترنت دريافت نمايند .

         در عصر اطلاعات ، ايجاد دولت الكترونيك مدت هاست كه ديگر يك انتخاب نيست بلكه يك الزام است ، لذا در كشور ما نيز در برخي از سازمان هاي دولتي و بخش خصوصي با پرداخت هزينه هاي سنگين و ايجاد و نگهداري و توسعه شبكه اطلاع رساني و پايگاه هاي اطلاعاتي و استفاده از سامانه و متخصصان فناوري اطلاعات به منظور دسترسي آسان مشتريان به اطلاعات مورد لزوم در جهت تحقق دولت الكترونيك گام هايي برداشته شده است كه با ورود به سايت هاي مرجع 2  آنها مي توان به بخشي از خدمات فروش و اطلاعات خاص دست يافت و يا پيشنهاد انتقاد و شكايت خود را مطرح نمود و يا از طريق صندوق پست الكترونيكي با مسئولين سازمان ها ارتباط برقرار نمود ، همچنين اين سازمان ها با ايجاد سايت منابع انساني در خصوص استخدام ، ارائه اطلاعات پرسنلي ، مشاهده ساعات كار و خدمات پرسنلي امكاناتي را براي استفاده كاركنان خود فراهم مي نمايند .  

         تعاريفي از دولت الكترونيك

         دولت الكترونيك نوعي نوآوري در خدمات عمومي با استفاده از فناوري اطلاعات است ، بدين صورت كه در يك دولت الكترونيك تسهيلات لازم  و خدمات دولتي به افراد نه تنها با كيفيت و به راحتي و بدون محدوديت هاي زمان و مكان ارائه مي شود ، بلكه موجب ارتقاء رقابت پذيري ملي خواهد گرديد .

         دولت الكترونيك به معناي فراهم نمودن شرايطي است كه دولت بتواند خدمات خود را به صورت شبانه روزي   ( 24 ساعته ) و در تمامي روز هاي هفته به شهروندان ارائه كند ، امري كه در سال هاي اخير در دستور كار دولت ها قرار گرفته و به وسيله آن در صدد برآمده اند تا فرايند سياسي ، اقتصادي و اجتماعي را به كمك فناوري نوين اطلاعات و ارتباطات اصلاح كرده و از طريق آن به شيوه كارآمد تري به ارائه اطلاعات سريع ، مستقيم و توزيع خدمات به شهروندان بپردازند ، تا ضمن حذف فرايند تمركز زدايي ، با استفاده از توانمندي ها و مهارت هاي سازمان ها و كاركنان موجبات در دسترس تر بودن خدمات ، بهبود كارآيي ، افزايش كيفيت و ارتقاء سطح مشتري مداري ، پاسخگو تر بودن ، اثربخشي و انعطاف پذيري بيشتر ، تغيير و پويايي محيط فراهم گردد .

         دولت الكترونيك استفاده از فناوري ، بويژه كاربرد مبتني بر وب سايت هاي اينترنتي براي افزايش دسترسي و ارائه خدمات و اطلاعات به شهروندان ، شركاء تجاري ، كاركنان و ساير موسسات است .

         برخي دولت الكترونيك را آغاز عصر مجازي يا موج چهارم ناميده اند ، كه با استفاده از آن همه شهروندان به گونه اي يكسان مي توانند از فرصت مشاركت در تصميمات برخوردار شده و به نوعي بر وضعيت و كيفيت زندگي خود تاثير بگذارند .

         دولت الكترونيك يك دولت ديجيتال ، بدون ديوار و داراي سازماني مجازي است كه خدمات دولتي خود را به اين صورت بر خط 3  ارائه مي كند و موجب مشاركت مردم در فعاليت هاي مختلف اجتماعي ، اقتصادي و سياسي مي شود .

         در يك جمع بندي از تعاريف ذكر شده فوق ، به طور كلي دولت الكترونيك در برگيرنده موارد زير است :

         - ايجاد شرايط دسترسي بيشتر به اطلاعات دولتي

         - بهبود مشاركت مردمي از طريق تعامل عمومي مردم با مقامات دولتي   

         - شفاف كردن فعاليت ها

         - پاسخگويي به عملكرد ها

         - ايجاد فرصت هاي توسعه در مناطق محروم

         - كاهش فرصت هاي فساد

مزاياي دولت الكترونيك

         - بهبود ساختار ها و و فرايند هاي دولتي و ايجاد تحول شگرف در فرهنگ ادارات

         -  ايجاد زمينه مناسب براي دسترسي برخط به اطلاعات و خدمات مورد نياز كاربران و خدمات گيرندگان

         - ارائه خدمات در زمان و مكان دلخواه به شهروندان

         - امكان استفاده از فناوري اطلاعات براي مهندسي مجدد سازمان ها جهت كارآمد تر و پاسخگو تر ساختن آنها در برابر انتظارات مشتريان

         - افزايش ساعات كاري سازمان ها به 24 ساعت ، در طول تمامي روز هاي تعطيل و غير تعطيل هفته

         - معطل نشدن مشتريان در صف ارائه خدمات و اطلاعات

        - ارائه خدمات و اطلاعات مورد نياز مشتريان با كيفيت بهتر و ارزان تر ، ظرف چند دقيقه يا چند ساعت

         - كارمندان دولت نيز مي توانند به سادگي و به صورت كارآمد تر مانند كاركنان دنياي تجارت امور خود را انجام دهند .

         - كوچك سازي سازمان ها، كاهش هزينه ها از طريق ادغام و حذف سامانه هاي اضافي و موازي

         - حذف يا كاهش استفاده از هزاران اسناد كاغذي با ديجيتال كردن آنها

         - ارتباط بخش ها و افراد به يكديگر كه شامل : الف - تعامل دولت و شهروندان 4  ب - تعامل ميان سازمان هاي دولتي ( دسترسي سازمان ها به اطلاعات يكديگر ) 5  ج - تعامل ميان سازمان هاي دولتي و بخش خصوصي      ( پرداخت ماليات ، مجوز ها ، ... ) 6  د - تعامل ميان دولت و كارمندان دولت ( اطلاعات پرسنلي كاركنان ، دريافت خدمات پرسنلي ، ... )   

         چهار گام را براي اطمينان يافتن از توفيق دولت الكترونيك پيشنهاد مي كنند :

         گام نخست شناختن مشتريان ، كه آنان چه كساني هستند ؟

         گام دوم سوق دادن مشتريان به سمت استفاده از خدمات

          اينترنت بهترين شيوه براي جذب مشتريان است كه با تشكيل يك سايت مرجع براي تعاملات كليه مشتريان صورت مي پذيرد ، زيرا مشتريان كمتر دوست دارند به دفاتر و كيوسك ها جهت گرفتن خدمات مراجعه كرده و در صف بايستند ، اگر تسهيلاتي ايجاد شود كه آنها در منزل خدمات خود را دريافت كنند به رضايت آنان منجر مي شود و دردسر هاي كاركنان نيز كاهش مي يابد .

         گام سوم شناختن نياز هاي مشتريان و اينكه آنها چه مي خواهند ؟ ( درخواست هايي چون : تسهيلات ، در دسترس بودن ، قابل اعتماد بودن خدمات و ارائه سريع و كم هزينه خدمات )

         گام چهارم ادامه دادن ارتباط مناسب با مشتريان و وفادار نمودن آنها به خود به منظور بهبود شرايط اقتصادي

         در پايان بايد افزود تغيير فكري و فرهنگي مورد نياز براي دولت الكترونيك مهمتر از منابع مالي اختصاص داده شده است و بهبود كيفي بر بهبود كمي و حركت به سمت رهبري و نوآوري به جاي تقليد و پيروي از كشور هاي ديگر برتري دارد .

         بدين طريق ، توسط دولت الكترونيك همه نوع فعاليت هاي تجاري و خدمات عمومي دستگاه هاي دولتي در محيط اينترنت به صورت بر خط در دسترس مردم بوده و خدمات مشتري محور ، يكپارچه ارائه خواهد شد ، افزون بر اينكه فرايند هاي تكراري و همپوشان و همچنين غير لازم حذف و محدود خواهد شد .

يادداشت :

1 - ايران در بين كشور هاي جهان رتبة 115 را كسب كرده است .

 معادل فارسي آن سايت مرجعPORTAL2 - 

معادل فارسي آن برخطON LINE3 - 

G2C  GOVERNMENT TO CITIZEN4 - 

G2G  GOVERNMENT TO GOVERNMENT5 -

B2G  BUSINESS TO GOVERNMENT6 -

G2E  GOVERNMENT TO EMPLOYEE7 - 

منابع :

دولت الكترونيك و حكومت داري خوب  محسن فرهادي نژاد ماهنامه تدبير شماره 169 خرداد 85

دولت الكترونيك علي حسين زاده مقاله اينترنتي خرداد 1384

دولت الكترونيك ، خبرگزاري سلام يكشنبه 26 مهر ماه 1385

تجارت الكترونيكي مهدي رفتاري نشريه هموطن سلام اسفند 1383

دولت الكترونيك حبيب عباس زاده مقاله اينترنتي مرداد 1383

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:تحول و تغيير در سازمان, :: 9:7 ::  نويسنده : سروش نیا

چرا تحول در سازمان ها لازم است ؟

 

         در عصري كه سازمان ها به صورت فرايند هاي محيطي پويا در حال تغييرند بايد بتوانند خود را با عوامل محيطي تاثيرگذار مطابقت دهند ، از دلايل وقوع تغيير در سازمان شك سازمان به خود و روش هاي اجرايي سازمان و يا شفاف شدن وشناختن مسايل و مشكلات سازماني است .

         از آنجا كه پيوسته شوك ها يا ضربه هاي اقتصادي سازمان را تهديد مي كند و رقابت ها در حال تغيير شكل هستند ، در اين ميان سازماني موفق است كه به سرعت ، تغييرات برنامه ريزي شده اي را با واكنش مناسب در اين صحنه از خود نشان دهد و براي حفظ بقاء خود را با تغييرات آينده سازگار نمايد ، مسير تغيير با فرهنگ سازي آغاز و با تثبيت و تمركز بر پياده سازي فرايند كاري در سازمان پايان مي يابد .

         در صورتي اينكه در هر نوع تغيير اصل بر خدمت رساني و حل مشكلات باشد بايد حاكميت تفكر كارآمدسازي را بر اقدام شتابزده ارجح نمود ، اينگونه تغييرات موجب تحرك و پويايي جديدي شده و طيف وسيعي از خدمات تخصصي را در بخش هاي مختلف بوجود مي آورد و از ثمره آن مشتريان ( مردم ) بهره مي برند .

         تغيير روندي است كه تمامي سازمان ها آن را تجربه مي كنند ، در برخي از سازمان ها تغيير بسيار آرام است و آنها در ظاهر با ثبات و از نظر ساختار ، دوران پر قدرتي را سپري مي كنند ، اما ممكن است چنين سازمان هايي يك باره دچار تحول شديد يا اصطلاحا ً دچار نوعي انقلاب درون سازماني شوند .

         از عوامل عمده اي كه سازمان را وادار به تغيير مي كند ، يكي تغييرات در ساختار و حوزه كسب و كار است كه فروش اينترنتي به عنوان الگوي جديد كسب وكار در اين طبقه قرار دارد . دوم تغييرات فناوري است ، استفاده از يك فناوري جديد مي تواند باعث بهبود و ارتقاء كيفيت خدمات يا از دست دادن بازار يا يافتن روش پيشرفته تر و ارزان تر نسبت به فناوري گذشته شود ، تغييرات نوع دوم داراي سرعت بيشتري بوده و در كل باعث افزايش انتظارات مشتريان مي گردد .

         تغيير در ساختار شامل طبقه بندي كار است كه با ايجاد تغيير در طرح سازمان و ادغام مسئوليت دواير سازماني يا حذف چند مديريت دامنه حوزه و قلمرو را كنترل و در سطح افقي گسترش مي دهد و از ديوانسالاري و بروكراسي مي كاهد .  

         تغيير در فناوري حول محور ارائه ابزار و ماشين آلات جديد ، خودكار نمودن دستگاه ها و بكارگيري رايانه و استفاده از سامانه اطلاعات مديريت مي چرخد .

         تغيير در افراد منجر به اثربخش نمودن عملكرد كاركنان و تغييراتي در نگرش و رفتار آنان مي شود ، گاهي نيز تغييرات باعث تعارض و اختلاف نظر بين افراد با سازمان شده و مقاومت آشكار و آني و يا غير مستقيم و با تاخير آنان را بوجود مي آورد .

         علت تعارض و مقاومت كاركنان ، عادت كردن آنان به روند موجود ، عدم احساس امنيت شغلي ، عوامل اقتصادي ( ترس از كاهش درآمد ) ، ابهام و عدم اطمينان به روش هاي جايگزين جديد ، مخالف بودن روند جديد با برداشت ها و اطلاعات خود ساخته آنان است كه موجب ايجاد واكنش و نگرش منفي كاركنان با پديده تغيير در بين افراد سازمان مي گردد .

         چون فرايند تحول احتياج به زمان دارد و عدم وجود منافع كوتاه مدت باعث كاهش انگيزه كاركنان مي شود ، بسياري از كاركنان جريان تحول را رها كرده و به گروه مخالفان آن مي پيوندند به اين منظور تعهد مديران در قبال دستاورد هاي كوتاه مدت و تفكر تحليلي براي توجيه تحول از فشار مقاومت بر مديران مي كاهد .

         با برقراري ارتباط با كاركنان سازمان و تفهيم علت ايجاد تغيير جهت بر طرف ساختن سوء تفاهم  ها و آشنايي كاركنان با واقعيات و مشاركت دادن آنان در امر ايجاد تغيير به هنگام تصميم گيري زمينه مناسب جهت تغييرات فراهم خواهد آمد .

         همچنين گروه هايي كه به دليل در دسترس داشتن منابع از روند موجود كاملا ً رضايت دارند تغيير را نوعي تهديد براي خود به حساب آورده و در برابر آن مقاومت مي كنند .

         معمولا ً سازمان ها محافظه كار بوده و تمايلي به تغيير در نوع ارائه خدمات و نگرش قديمي خود ندارند ، گزينش و استخدام هدايت شده افراد براي رفتار و عملكرد خاص ، وابستگي سيستم ها به هم ، هنجار هاي گروهي و تغيير رفتار افراد ، تهديد متخصصان با مهارت و تخصص خود ، تهديد مديران و سرپرستان به جهت ترس از تقليل اختيارات آنها با بهره گيري از شيوه هاي تصميم گيري مشاركتي نشان از مقاومت سازمان در برابر تغييرات و باعث حفظ و ثبات ساختار قديم مي شود .

         ساختار سلسله مراتبي مانع اساسي ديگر در راه تغيير در سازمان است كه نه تنها موجب مهار و سركوب روحيه اشتياق افراد و كاركنان بوده بلكه مجموعه نيز نمي تواند در مقابل تغييرات محيطي از خود عكس العمل نشان دهد ، تمكز قدرت و مسئوليت ، فقدان فضاي گفتگو ، جدايي فكر و عمل ، بي توجهي به رشد و توانايي هاي شخصي كاركنان ، كاهش انگيزه هاي يادگيري و نوآوري ، عدم ريسك پذيري ، جزئي نگري و بخش گرايي از آثار سوء اين ساختار است .

         سازمان بايد بياموزد كه به نياز هاي جامعه و محيط داخلي و خارجي سازمان توجه نمايد و مديران با نگرش رفع مشكلات سازماني ، به جاي طرح ريزي و كنترل به شكل سنتي به روان سازي فرايند تغيير بينديشند تا تحول در محيط كار با سرعت بيشتر ، هزينه كمتر و اثربخش تر صورت گيرد .

         گاه سازمان ها در ايجاد حس ضرورت تحول در كاركنان تامل و تحمل لازم را ندارند ، تحول در صورتي با موفقيت آغاز مي شود كه رهبري آن نياز به تحول را احساس كند ، ضرورت تحول زماني احساس مي شود كه اكثر مديران سازمان قبول كنند كه فعاليت سازمان ديگر قابل قبول نيست .

         در اكثر تغييرات موفق مشاهده مي شود كه افراد گروه رهبري به صورت يك مجموعه بسيار مقتدر از لحاظ عنوان ، اطلاعات تخصصي ، شهرت و روابط درون و برون سازماني هستند كه با داشتن تصوير و چشم اندازي از آينده حركت مي نمايند .

         تفهيم و ترسيم چشم انداز جديد براي كاركنان ، اقدامات مناسب مديران ارشد جهت رفع بدبيني در بين كاركنان و ايجاد ارتباط با آنان براي موفقيت بيشتر برنامه در فرايند تحول از امور ضروري است .

         نتايج تحول هنگامي پايدار مي شود كه به صورت جريان روزمره در آيد ، نگرش جديد بهبود عملكرد را نشان دهد و مديران ارشد به آن پاي بند باشند .

         بايد توجه داشت در حالي كه همه نظر ها متوجه ساختار است ، نبايد نحوه عملكرد و كاركردهاي ساختار فراموش نشود ، مشكل سازمان هاي اداري قبل از آنكه ناشي از نقص ساختاري باشد حاصل بي انگيزگي نيروي كار ، فرهنگ سازماني كارگريز و شيوه ناكارآمد انجام امور است ، مديران سازمان به جاي آنكه پي جوي علل بي انگيزگي كاركنان ، اصلاح روش هاي كار و ترويج فرهنگ تقدس كار باشند كه اقدامي دشوار دير بازده است ، بلافاصله از ساده ترين و در دسترس ترين راه حل ها كه تغييرات تشكيلاتي است استفاده كرده و با اين اقدام نويد اصلاح نظام اداري را به همگان مي دهند .

         تغييرات سازماني از قبيل ادغام ، حذف و تقسيم سازمان ها و جا به جايي پست هاي سازماني اگر با توجه به عملكرد ها و فرهنگ حاكم بر آنها صورت نپذيرد فاقد ارزش بوده و صرفا ً نشانگر تغييرات صوري و بي حاصل است . 

        

 

 

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:کیفیت, :: 9:6 ::  نويسنده : سروش نیا

 

کیفیت گرایی

نوشته شده در چهارشنبه نهم خرداد 1386 ساعت 9:4 شماره پست: 14

 

 

مقاله : کوتاه نوشتی در باب کیفیت

 

گردآورنده نويسنده وبلاگ

 

قدمت کیفیت

         کیفیت گرایی بشر تاریخ دیرین دارد , همورابی ( پادشاه بابل 1955-1913 ق.م ) بر لوحی که از او در شوش بدست آمده و اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری می شود قدیمیترین فرامین و قوانین مدون جهانی خود را در باب کیفیت اینگونه حک کرده است :

         - هرگاه بنایی برای مردی خانه بسازد و آن را محکم بنا نکند به نحوی که خانه فروریزد و موجب مرگ صاحبخانه شود , این بنا باید کشته شود .

         - هرگاه فروریختن باعث کشته شدن پسر صاحبخانه گردد , باید پسر بنا کشته شود .

         - هرگاه اموال صاحبخانه آسیب ببیند , بنا باید عین , آنرا دوباره تامین کند .

         - هرگاه خانه را به حد کفایت نساخته است , باید آنرا دوباره با هزینه شخصی خود بسازد.

         - هرگاه بنایی خانه بسازد و طراحی آنرا محکم ننماید , به نحوی که دیواری از آن فروریزد , باید آنرا با هزینه شخصی خود دوباره با استحکام بسازد .

 مفاهیم و تعاریف

کیفیت از جمله واژه هایی است که علیرغم قدمت آن از تعریف مشخص و یکسانی نزد همگان برخوردار نیست . مروری بر ادبیات دانشگاهی حاکی از چهار دیدگاه مختلف است که مورد کنکاش قرار گرفته است :

         1 - از دیدگاه فلسفی کیفیت ذهنی و ذاتی نیست بلکه هویت مستقل سومی است که می تواند به سادگی تعریف شود .

         2- از دیدگاه اقتصادی کیفیت بر حداکثر کردن سود و نقطه تعادلی بازار تمرکز دارد .

         3 - از دیدگاه بازاریابی کیفیت بر روی متغییر های رفتار خرید و رضایت مشتری تمرکز دارد .

         4 - از دیدگاه مدیریت عملیاتی کیفیت بر مهندسی فعالیت ها و کنترل تولید تمرکز دارد.

 نگرش کیفیت گرا

          به ما می گوید : باید آنچه را که اشتباه است با دانش و اطلاع ونه بر اساس حدس و گمان , کنترل و اداره کرد .

          به ما می گوید : باید افراد برای بهبود  و نوآوری در انجام کنترل ,  مشارکت داشته باشند .

          به ما می آموزد : بهبود مستمر فعالیت ها , با استفاده از روش های کنترلی متفاوت از گذشته امکان پذیر است . 

         لذا ,  در دنیای امروز با تغییرات سریع و زیاد در عرضه خدمات و تولیدات  شرکت ها , سازمان ها , موسسات , ادارات , نهاد های اجرایی با اندیشه کیفیت گرا به منظور پاسخگویی مطلوب به نیاز های فراوان و متنوع مشتریان و نیز موفقیت در بازار مستمرا تلاش می نمایند تا با بهره مندی از فنون مناسب و روزآمد چون : مدیرت کیفیت فراگیر , کایزن , مهندسی مجدد فرایند ها و ... بدنبال شناسایی و پیاده سازی شاخص های مورد نظر کیفی در مجموعه واحد های تشکیل دهنده خود هستند , تا بتوانند  تولید و خدمات را براساس استاندارد ها به صورتی مناسب مطابق نیاز های مشتریان در مسیر اهداف خود عرضه نمایند .

         بدین طریق با ارائه اطلاعات لازم در مورد فقدان خدمات مورد نیاز مشتریان و یا به عبارتی ریشه اصلی تغییرات در ارائه خدمات و تولیدات با کیفیت, مطلوب و مفید که در آن تامین یا رضایت مد نظر است شناسایی شده و دستمایه مناسبی را جهت پیش بینی وضعیت و منافع آینده و روش هایی که از طریق آنها نیاز های سازمان تامین می شود را پس از طبقه بندی نگرش و برداشت های مشتری از خدمات و بررسی و مطالعات و تهیه گزارشات رسمی و مستند , برای تصمیم گیری , تصمیم سازی و اجراء در اختیار مدیران ارشد و مدیران و کارکنان در همه سطوح قرار می دهد . 

رویکرد های نوین به کیفیت

         کیفیت حاصل جنبش های مداوم بوده است نه تفکرات ناگهانی و اتفاقی  , مفاهیم کیفیت حاصل مکشوفاتی است که طی یک قرن ایجاد شده است , جنبش کیفیت در ژاپن و آمریکا به عنوان پیشگامان این راه , هر دو با بازرسی آغاز و سپس با کنترل کیفیت آماری ادامه یافت , هر دو کشور سازمان های نظارتی خود را توسعه دادند , هر دو بر آموزش و کارآموزی تمرکز شدید داشته اند , هر دو به سمت مدیریت راهبردی کیفیت پیش رفتند .

         در امریکا این دستاورد قابل تقسیم به چهار مرحله مجزا است :

         الف-  بازرسی    ب-  کنترل کیفیت آماری  1 ج-  تضمین کیفیت  2   د-  مدیریت راهبردی کیفیت  3

          در روند پیاده سازی , کیفیت توام با تغییرات نیاز های اجتماعی و همگام با توسعه اقتصادی مفهوم آن و همچنین ابزار ها و روش هایی که برای تحقق کیفیت بکار برده می شد تکامل یافت , در این مرحله با کنترل کیفیت که مجموعه ای از فعالیت های فیزیکی , آزمایشی و بازرسی بود به استاندارد تضمین کیفیت "ایزو" 4 دست یافتند . ایزو  یکی از مهمترین ابزار های تطبیق با استاندارد , استاندارد سازی , کنترل آماری فرایند و بازرسی بود , با طی دوره تضمین کیفیت ابزار های حرفه ای بسیار فراتر از مسائل آماری گسترش یافت .

         ژاپنی ها با حرکتی سریعتر در این مسیر به پیش رفتند , به این علت مفهوم کیفیت تقریبا هر ده سال یکبار بین شرکت های پیشتاز  ژاپنی تغییرات بنیادی پیدا کرده است  , روش های کنترل کیفیت یکی از موفقترین صادرات امریکا به ژاپن بود  , دمینگ اولین امریکایی بود که توجه مدیران ژاپنی را به این رویکرد نظام مند و چرخه کیفیتی خود  5 جلب کرد .

       بنیاد مدیریت کیفیت اروپا 6 با استفاده از مدل های تعالی و تجارب موفقیت آمیز سوئد و آمریکا در تعیین شاخص رضایت مشتری موجب شد تا سازمان های اروپایی همچون موسسه کیفیت اروپا و سازمان مدیریت کیفیت اروپا تحت حمایت اتحادیه اروپایی اقدام به ایجاد شاخص رضایت مشتری در اروپا نمایند .

         مطالعه آزمایشی این طرح در سال 1999 در 12 کشور اروپایی به انجام رسید .

          در کشور های توسعه یافته نیز جهت تقویت و برانگیختن تفکر و نگرش مشتری گرایی در سطح ملی  تلاش فراوانی در بخش پژوهش و تحقیقات به منظور بهبود درک عملی از اندازه گیری رضایت مشتری در چارچوبی جامع و نظام یافته برای تشریح عوامل موثر بر آن صورت گرفته و برنامه تحقیقاتی وسیع در زمینه شاخص های رضایت مشتری بنیان نهاده شد که شامل انتظارات کیفیت درک شده 6 ( ویژگی های محصول یا خدمات و عناصر تعاملی در خدمت ارائه شده مانند رفتار کارکنان یا ویژگی های محیط ارائه خدمت ) , ارزش درک شده 7 (ارزش مالی) است , که بدنبال این نگرش پیامد های اساسی چون ندای مشتری 8 و وفاداری مشتری 9 همراه بود .  

         سازمان ها امروزه نیز با بهره گیری از بازخورد  اطلاعات بدست آمده  و نتایج بررسی ها و راهکارهای پیشنهادی سامانه کنترل کیفی خود ضمن کاهش هزینه و افزایش کیفیت خدمات و یا محصولات ارائه شده , افق وسیع ودیدگاه های  نویی  را فراروی مدیران و کارکنان قرار داده و سعی دارند  تا با مشخص کردن عوامل رشد و بالندگی سازمان , مدیران و کارکنان را با اتکاء واستفاده از یافته های موجود نسبت به رفع مشکلات یاری نموده و فضای رشد و افزایش اثربخشی و کارآرایی , آنان را در خدمات رسانی به مشتریان و زمینه بهبود برای اجراء وظایف را فراهم  آورده  , بهره وری را افزایش داده و خود را به بالاترین نقطه سودآوری نزدیک کنند تا  به توسعه جدی در فعالیت ها و بهره برداری همه جانبه و مفید ازامکانات و تجهیزات برسند , همچنین نقاط ضعف و قوت روند حرکت خود را یافته و میزان موفقیت خود در راه رسیدن به اهداف راهبردی از پیش برنامه ریزی شده را ملاحظه و  بصورت ملموس وقابل رویت پیوسته پایش 11 کرده و با توجه به نتایج بررسی های انجام شده ,  راهبردی مناسب و ضروری در جذب  مشتریان بیشتر ارائه دهند .

روش گسترش عملکرد کیفیت 12

        این روش براساس ممیزی بر پایه یک رشته معیار ها , جهت تبدیل نیاز های مشتریان به فعالیت های خدماتی قرار دارد . در این روش با استفاده از چرخه دمینگ که با ارزیابی و ممیزی سازمان توسط  کارشناسان کیفیت همراه است دقیقا محل بروز مشکل هنگام کاهش کیفیت و نارضایتی مشتری شناسایی شده و در جهت بهبود آن اقدامات مناسب انجام می گیرد.

         در عصر حاضر لزوم توجه به مشتری یکی از مسائل بسیار حیاتی و موثر در بقای سازمان ها در روند رقابتی آنها است , لذا برای ارائه خدماتی با کیفیت مناسب و برآورده سازی نیاز های مشتریان و کاستن از عملکرد ضعیف کارکنان هنگام بروز حوادث , وجود سامانه کنترل کیفی عملکرد  برای شناسایی نقاط ضعف و قوت , اطلاع رسانی وارائه پیشنهادات تخصصی  و  راهکار های کارآمد پس از ممیزی نیاز های مشتریان 13  و تعیین شاخص های رضایت مشتری  14 بسیار ضروری است , برای حصول اطمینان از اینکه فرایند ها مطابق استاندارد کار می کند نیاز به ممیزی فرایند ها داریم تا اگر مشکلی پیش آید بتوانیم آن را به حالت اولیه برگردانیم بنابرین روش کنترل فرایند به این صورت است که باید فرایندی استاندارد برقرار نماییم و سپس آن فرایند را اجرا کنیم و با بازبینی نتایج فرایند , استاندارد را ایجاد نموده و اگر فرایند برقرار نشد دوباره اقدام کنیم تا به استاندارد برگردیم 15 .

         مدیران ارشد سازمان نیز با بکارگیری نتایج بدست آمده همواره در اندیشه ارتقاء سازمان از لحاظ برآورده سازی نیاز های مشتریان و کسب بازار فروش بیشتر بوده تا بتوانند با کاربرد نظرات کارشناسانه گروه های ممیزی گام هایی مثبت در افزایش کیفیت برداشته و اقدامات و تصمیمات مناسب را پس از شناسایی و دسته بندی نیاز های مشتریان جهت اصلاح و تغییر و یا  حذف خط مشی ها  اتخاذ نموده و با تکیه بر وفاق و توان جمعی نوعی هم افزایی 16 و خود کنترلی 17 توسط مجموعه , اثربخشی را در بین کارکنان وپیکر سازمان ایجاد  و تزریق نمایند تا در نهایت مشتری گرایی در سازمان جایگاه واقعی خود را بیابد .

مدل های تعالی

         مدل های تعالی به عنوان ابزار فراگیر با نگرش جامع به تمامی زوایای سازمان ها به کمک مدیران می آیند و آنان را در شناخت سازمان خود یاری می رسانند این مدل ها ابزار مناسبی را برای مشاهده عملکرد سازمان در پیش روی آنان قرار خواهد داد تا میزان موفقیت خود را در اجرای برنامه ها در مقاطع زمانی مختلف مورد ارزیابی قرار دهند و این امکان را داشته باشند تا عملکرد خود را با سایر سازمان ها به ویژه بهترین آنها مقایسه کنند و خود را به بالاترین سطح ممکن برسانند .

          تعالی سازمان ها , به میزان توانمندی آنها در دستیابی به نتایج و اهداف سازمان که در راستای نیاز های مشتریان برنامه ریزی شده و تلاشی که در جهت حفظ تداوم و بهبود آن به عمل می آورند , بستگی دارد .

         تعالی سازمان برداشت نظری نیست , بلکه بدست آوردن و ارائه نتایج ملموس , پایدار , بادوام و قابل مشاهده مبتنی بر شواهد است این ابزار عملیاتی قوی می تواند برای مقاصد مختلفی توسط سازمان ها به شرح زیر بکار رود :

         الف -  دستیابی به ابزار هایی برای "خود ارزیابی"  

         ب - سنجش این که در مسیر تعالی در کجا قرار گرفته اند , فاصله موجود را شناخته و راه حل های مناسب را بکار بگیرند .  

         ج - جلوگیری از دوباره کاری

          د - هماهنگ کردن برنامه های بهبود در یک چارچوب تعریف شده به عنوان یک ساختار جامع برای سامانه مدیریت سازمان

         نتایج تدوین خط مشی های راهبردی از طریق رهبری برعملکرد کارکنان و نیاز های مشتریان , منابع سازمان را حفظ کرده و منتج به پیشبرد اهداف وفرایند های مطلوب می گردد  .

         در حوزه فرایند ها این مدل به چهار سطح از موضوعات توجه دارد :

         الف -  بهبود مستمر 

         ب- فرایند های کلیدی 

         ج - سامانه کیفیت 

         د - تمرکز بر مشتری

         برای استقرار و استفاده از مدل های تعالی در سازمان ها باید از ابزار های زیر کمک گرفت : آموزش , ایجاد عزمی همگانی و راسخ برای گسترش این مفهوم در کل سازمان , برنامه ریزی انجام " خود ارزیابی " , هماهنگی حوزه های مختلف سازمان در جهت یکپارچگی فعالیت ها در استقرار مدل , ایجاد زمینه های لازم برای تبادل تجربیات موفق  بین سازمان ها و شناخت الگو ها و شرکت های برتر برای الگوبرداری 18 , استفاده از نقش مدیران تعالی در مدیریت این فعالیت ها و فرایند ها

         مشکلات مربوط به ارزیابی و تفاوت های رفتاری شیوه های ارزیابی و مقایسه آن با سایر کشور ها , عدم تلاش جدی سازمان ها در استفاده از این ابزار ها و عدم توجه جدی به مفاهیم اصلی و دلایل استفاده از سامانه ها از محور هایی است که لزوم توجه جدی به تعامل مناسب بین ارزیابان تعالی سازمانی و سازمان ها و استفاده از رویه ها و شیوه های مورد تایید مجامع علمی و تخصصی معتبر دنیا و بکارگیری دقیق و علمی این شیوه ها را دو چندان می کند  مدل های اروپایی تعالی چون بنیاد مدیریت کیفیت اروپا با ایجاد زمینه لازم برای الگوبرداری و یافتن بهترین ها از سازمان های بهتر و تغییر دیدگاه شکل گرایی در سازمان , تهیه برنامه های بهبود سازمان , تهیه و ارزیابی و بازنگری برنامه راهبردی سازمان , تبیین جایگاه مدیریت فرایند ها 19 در جاری سازی مدل تعالی سازمان , استفاده از ارزیابانی که دانش و تجربه کافی در موضوع مدل های تعالی سازمانی داشته باشند , را می طلبد .     

         امروزه شاید مهمترین توانایی صنایع را در گام نخست ,میزان اشراف آنها در شناسایی مسائل اصلی اشان دانست که تنها از مسیر شناخت فرایند های اصلی می گذرد و قطعا این مورد پیش نیاز  و ضرورت کلیه برنامه های بهبود است که از طریق خود ارزیابی بر مبنای ساختاری مشخص و نیروی انسانی آموزش دیده بدست می آید , شرح مبحث گسترده کیفیت در این کوتاه نوشت نمی گنجد , لذا نگارنده قصد تشریح و تفسیر مفاهیم کیفی را به صورت گسترده تر نداشته وتنها به ذکر اشاراتی مختصردر باب کیفیت بسنده نموده است و بقولی :

آب دریا را اگر نتوان کشید              هم بقدر تشنگی باید چشید

         

 

 

 

 

 

منابع  :

 

http://www.imi.ir.org/tadbir/article

http://www.mim.gov.ir/article

سومین کنفرانس بین المللی مدیریت ,  خود ارزیابی طریقی مطمئن در مدیریت عملکرد  , نویسندگان :غلامرضا توکلی , مسعود عزیزی

 سومین کنفرانس بین المللی مدیریت , ممیزی برآورده سازی نیاز های مشتریان , نویسندگان : مهدی بشیری , رضا برادران کاظم زاده

 

یادداشت ها :

 

  STATISTIC QUALITY CONTROL (SQC)

 QUALITY ASSURANCE (QA)2                       

STRATEGIC QUALITY MANAGMENT3

4ایزو , یک کلمه اختصاری نیست بلکه از کلمه یونانی به معنای مساوی گرفته شده و ارتباط منطقی بین دو کلمه مساوی و استاندارد(ISO) منجر به انتخاب این نام گردیده است .

P =PLAN , D =DO , C =CHECK , A =ACT (PDCA)5

EUROPEAN FOUNDATION FOR QUALITY MANAGMENT(EFQM)6

PERCEIVED QUALITY7

PERCIEVED VALUE8

CUSTOMER VOICE9

COSTOMER LOYALITY10

MONITORING11 

QUALITY FUNCTION  DEPLOYMENT(QFD)12

CUSTOMER NEEDS AUDITORS(CNA) 13 

CUSTOMER SATISFACTION INDEX(CSI) 14

STANDARD ----DO----CHECK----ACT (SDCA)15

SINERGY16

SELF CONTOROL 17

BENCH MARKIN 18

PROCESS MANAGEMENT 19

 

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:نظام پیشنهاد ها , :: 9:1 ::  نويسنده : سروش نیا

 

نقش مشارکت در سازمان

   مقاله : بسیج اندیشه ها و جلب مشارکت کارکنان با پیاده سازی نظام پیشنهاد ها

گردآورنده : نويسنده اين وبلاگ

تابستان 84

         نهادینه سازی مشارکت و پیاده سازی نظام پیشنهاد ها 1 از چند سال گذشته مورد توجه سازمان ها بوده است .

         به تجربه ثابت شده است که امروزه سازمان ها نمی توانند با دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرایی  با چند طرح نوآورانه بر رقبای کوچک , منعطف , نوآور , فرصت گرا و کم هزینه فایق آیند . آنها باید شرایطی را فراهم کنند تا استعداد نوآوری کارکنان بارور شده و همه آنان روحیه کار آفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی و پیوسته به صورت فردی یا گروهی فعالیت های نوآورانه خود را به اجرا در آورند  .

         بسیاری از صاحب نظران , نیمه دوم سده بیستم را زمان پیدایش انواع اندیشه های نوین در کارگردانی امور سازمان ها  دانسته و قرن بیست و یکم را سده مشارکت  می نامند, پیدایش شیوه مدیریت مشارکتی نیز امروزه به عنوان یکی از همین گونه شیوه های مدیریت به شمار می آید , این شیوه پاسخی است کارآمد به نیاز های افرادی که با اشتیاق به بهروزی سازمان های محل خدمت خود می اندیشند , شیوه ای که با بسیج اندیشه ها و توانمندی خرد جمعی کارکنان بار سنگین اداره کردن سازمان را از دوش یک تن یا یک گروه محدود , به دوش جامعه ای بزرگتر منتقل می کند .

         نگاهی به دهه 1950 تا 1960 نشان می دهد , ارزش کارکنان بر پایه قابلیت اعتماد , توانمندی بدنی , تجربه و وفاداری سنجیده می شد , اما امروز ارزش کارکنان بر پایه نوآفرینی , پذیرش مسئولیت و توجه به مشتری سنجیده می شود , که با دگرگونی های که در نقش ها و توقعات از کارکنان پدید آمده تغییرات فراوانی یافته است و این موضوع ، واقعیت یافته است که کارکنان معمولی این روزگار ، منبع با ارزش کسب و کارند.

         دانستن معانی و مفاهیمی که درباره واژه مشارکت ذکر شده است می تواند در آشنایی و روشن تر شدن هدف  مفید باشد ، که به تعدادی از آنها اشاره خواهد شد :

 الف -  مشارکت از نظر لغوی به معنی با هم شریک شدن وشرکت کردن با یکدیگر برای تحقق یک هدف است .

 ب - آن دسته از نیاز های انسان است که در بر انگیختن او در انجام یک کار سازنده و رضایت بخش کمک کرده و با هیچ مزایای مادی , قابل تعویض و جبران نیست .

ج – مشارکت پدیده و فراگردی پویا و ذهنی است که باید فرهنگ آن بین کارکنان ایجاد شود بنابرین دستیابی به آن آسان نبوده و وقت گیر است . 

د – مشارکت موجب اعتماد سازی , شناسایی بیشتر مشکلات ، ایجاد احساس مالکیت (  در اینجا مشارکت به معنی مشارکت در مالکیت نیست بلکه مشارکت در کار است ، بعضی از آن به عنوان مشارکت در مدیریت نیز تعبیر کرده اند همچنین بدان معنا نیست که همه تصمیم های سازمانی باید به بازنگری , تایید یا اجازه کارکنان موکول شود .)        

ه – مشارکت موجب انتقاد پذیری ، افزایش توانایی و نوآوری کارکنان در سازمان می گردد. و – مشارکت همان پدیده اعتقادی مورد توجه تفکر دینی ما در قالب مشورت با مردم است  که می توان با آن مقدمات برپایی نظام مدیریت مشارکت جو را تحقق بخشید . ("و امرهم شوری بینهم" (آیه 38 سوره شوری) مجموعه نگری به همه نظریات از هر دست که باشد .)

        ز -  مشارکت کارکنان در امور سازمان ، صحنه بکارگیری اندیشه ها و عمل آنان است , این مشارکت داوطلبانه و بر اساس اهداف مشترک طرفین انجام می شود و با تلاش و کوشش فراوان و خستگی ناپذیر همراه بوده و اعتماد متقابل را فراهم می نماید       

ح -  نتیجه آن رشد و پیشرفت سازمان است و در این میان آن مشارکتی موفق است که طرفین از نتایج بدست آمده از آن خشنود بوده و به تعبیری هر دو طرف برنده باشند و هیچیک از طرفین احساس باخت نکنند . ( اصل "برد , برد"  یا  "دو طرف برنده" )          

ط – مشارکت به معنی  آگاه نمودن کارکنان از اطلاعات موجود, ارتباط و پیام رسانی باز , صادق و دو سویه میان همه رده های سازمانی درباره موضوع ها است ، لازم است یادآوری شود  نباید اینگونه پنداشت که سلسله مراتب سازمانی در اجراء این فرایند از بین می رود بلکه آنچه اتفاق می افتد , آن است که در کنار ساختار سازمانی موجود نوعی فراگرد موازی معرفی و به اجراء گذاشته شده است .

         نظام  پیشنهاد ها با هدف استقرار و ایجاد نظامی کارآ به عنوان یکی از روش های جلب و بکارگیری عقل جمعی  در مدیریت مشارکتی است که با پیشنهاد های فردی آغاز می گردد .  پیشنهاد ها توسط کارشناسان مورد بررسی و به مورد اجرا در می آید ، پیشنهاد ها عموما در جهت افزایش کیفیت ، کاهش ضایعات ، افزایش تولید و خدمات ، افزایش انگیزه های کاری ، کاهش قیمت تمام شده ، توسعه بازار داخلی و بین المللی و در نهایت افزایش بهره وری و رضایت مشتریان است ، که به پیشنهاد های سودمند باید پاداش مادی و معنوی مناسب و درخور اعطاء گردد . و این فرایند با تشکیل گروه های بهبود کیفیت و حل مسئله تکامل می یابد .

         باید توجه داشت که در تمامی نظام های تحت تاثیر مدیریت کیفیت فراگیر نقش انسان , روابط انسانی , مشارکت همه کارکنان و نقش و توانایی ها و استعداد های افراد و مسئولیت فردی زیر بنای مدیریتی را تشکیل می دهد .

         به همین دلیل عوامل ترویج اینگونه مدیریت بیش از آنکه عوامل تکنیکی باشد عوامل انسانی و فرهنگی هستند و هنگامی ریشه دار و عمیق و گسترده به اجراء در خواهد آمد که داوطلبانه صورت گیرد و گرنه هیچیک از استاندارد های مدیریتی شبه تحمیلی و صرفا تقلیدی و گواهی نامه ای دردی از گرفتاری های کیفی اقتصادی – اجتماعی را درمان نخواهد   کرد .

         امروزه برای نهادینه ساختن فرهنگ مشارکت روش های بسیار زیادی وجود دارد که سازمان ها  برای بهبود روند انجام کار و افزایش بهره وری سامانه خود  بکار می گیرند , بیشتر این روش ها در جهت سازماندهی و ساماندهی عمومی گام برمی دارد که از آن جمله می توان به نظام پیشنهاد ها  ، با استفاده از ابزار هایی چون : پیاده سازی نظام مدیریت کیفیت فراگیر (TQM) 3، استفاده از مفهوم توسعه کارکرد کیفی(QFD) 4 ،  بکارگیری حلقه های کیفیت و گروه های حل مسئله (QCC) 5، طوفان فکری (BS) 6، نظام آراستگی(5S)  7، پیاده سازی و بکارگیری اصول و چرخه دمینگ(PDCA )   8، روش بهبود مستمر (کایزن) و ... اشاره نمود.

          از ویژگی های کار مشارکتی ، افزایش توانایی های پنهان کارکنان ، بهبود همکاری و ارتباط آنان با یکدیگر ، ایجاد احساس مسئولیت در برنامه ریزی کار و روحیه گروهی  ، توانایی مواجهه و مقابله با مشکلات و آزمودن راه های مختلف جهت حل آنها  ، تصمیم گیری سریع کارکنان ، توانایی درک تفاوت های فردی و برخورد های مناسب در مواجهه با افراد با ویژگی های مختلف ، داشتن تفکر نظام مند و انتقاد پذیر و احترام به نظرات دیگران ، انعطاف پذیری سریع و مناسب در برابر تغییرات محیط و خارج شدن از ساختار تک محوری ، ایفاء نقش در ارتقاء عملکرد رقابتی و در نهایت خشنودی مشتریان

        در نتیجه در کار مشارکتی ، کارکنان  از اهمیت سهم و نقش خود در سازمان آگاه می شوند ، موانع عملکرد خود را تشخیص می دهند ، با احساس تعهد می پذیرند که مشکلات متعلق به همه است و مسئولیت حل آنها را دارند ، عملکرد خود را در مقابل اهداف خرد و کلان ارزیابی می کنند ، فعالانه بدنبال فرصت برای ارتقاء شایستگی , دانش وتجربیات خود هستند ، آزادانه تجربه خود را در میان می گذارند ، آشکارا روی مشکلات و موضوعات با سازمان بحث و گفتمان می کنند ، با انگیزه و نو آوری در پیشبرد اهداف سازمان می کوشند ، از سوی سازمان نیز آنان در فرایند تصمیم سازی  مشارکت داده شده و به آنان تفویض اختیار می شود ، مورد تشویق و تقدیر قرار گرفته ، توانایی آنان تغییر پیدا کرده و سازمان نیز در گرو این همسویی و آرمان مشترک به جلو حرکت می کند .

         مدیریت مشارکتی مزایای زیادی را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد که مهمترین آنها بدین قرار است :

الف -  فراگردی معتبر برای افزایش اثربخشی در سازمان است.

ب -  برای منابع انسانی سازمان برنامه ریزی کرده تا پیوسته در حال بهبود  باشند .

ج - دانش و شایستگی کارکنان را شناسایی و در توسعه آن تلاش می کند .

د - تصمیمی بازرگانی است.  

ه - کنش ایمانی مدیران است ، از راه فراهم آوردن کارکنان شادمان و درگیر در کار نتایج بزرگ پدید می آید .

و - فراگردی است که در قالب بالا بردن درجه نرمش و انعطاف ، کیفیت ، تعهد و بهره گیری از منابع موجود اثربخشی سازمان را افزایش می دهد .

ز – سازمان باید آماده باشد که هزینه های مربوط به اجرای چنان فراگردی را تقبل کرده و دشواری ها را توجیه و منطقی به شمار آورد .

ح -  استفاده از اندیشه های پرورش یافته برای مشارکت در رقابت بین سازمان های تولیدی و خدماتی باعث بهبود مستمر و هماهنگی سازمان ، با تحولات در سازمان های دیگر برای خلق آینده ای بهتر می گردد .

ط - موجب رشد فکری و آموزشی خود جوش و مستمر کارکنان شده و قدرت رقابت سازمان را با افزایش همیشگی کیفیت محصولات ، خدمات و نیروی انسانی بالا می برد .

ی - با بهره گیری از توانایی های خاص هر یک از افراد و با هدف استفاده از تجربه یادگیری با یکدیگر ، می تواند  نتیجه هایی که از حاصل کار فردی آن افراد فزون تر است را بدست آورد .

ک – سازمان ها با توجه به اینکه نیروی انسانی گرانبهاترین سرمایه آنها هستند ، می توانند در مدیریت و راهبری  سازمان از مشارکت همه افراد بهره جویند .

         خلاصه آنکه سازمان ها باید فضایی ایجاد نمایند که در آن به نظریات و اندیشه ها امکان بروز داده شود , همان طور که گفته شد از شیوه های بسیار مهم و پر جاذبه پرورش شخصیت انسان ها برای نوآوری و رشد اجتماعی مشورت است و بدون تردید افرادی که اهل مشورت هستند بدلیل استفاده از اندیشه گروه , از عقل و اندیشه بیشتری برخودارند , به این دلیل می توان گروه های کاری را نمودی از بالاترین درجه مدیریت مشارکتی محسوب کرد که مورد پذیرش همگان هستند ، لذا گروه ها می توانند به عنوان سرچشمه ای برای رضایت شغلی بکار گرفته شوند و برای مدیران به عنوان ابزاری موثر ، کیفیت زندگی کاری و مشارکت کارکنان را بهبود ببخشند و به تعبیری می توان گفت :  گروه ها برای مدیریت مشارکت جو ضرورتی حیاتی هستند ولی به خودی خود مدیریت مشارکت جو را پدید نمی آورند , اگر گروهی بوجود آید ولی با آن رایزنی و مشورت نشود یا به آن اختیاری واگذار نگردد مدیریت مشارکت جو پدید نمی آید . بالا بردن درجه کارآمدی کسب و کار بدون کارآمدی منابع انسانی ناشدنی است . مدیریت مشارکت جو فرصتی فراهم می آورد تا همه کارکنان خود را در مسئولیت , خطرپذیری و کامیابی سهیم بدانند .

         عموما مدیران موفق مشارکت پذیر بوده اند و هر یک به نحوی در شنیدن سخنان و آراء زیرمجموعه یا با روش مستقیم و سازمان داده شده مانند نظام پیشنهاد ها و یا با روش غیر مستقیم دیگر آنرا بکار گرفته اند. در سازمان های موفق با استفاده از مشارکت کارکنان تمامی توان بالقوه آنان را در سطح فردی , گروهی و سازمانی اداره کرده و آنرا توسعه بخشیده و از آن بهره می گیرند ، از طریق آن عدالت و برابری را ترویج داده و کارکنان را در امور مشارکت می دهند و به آنها تفویض اختیار می کنند در نتیجه این حرکت سازمان ، با کارکنان ارتباط برقرار شده و انگیزه و احساس تعهد برای استفاده از مهارت و دانش آنان را در جهت منافع خود زنده می کند  .

یادداشت :

1 -  SS     SAGGESTION  SYSTEM    

2 -   لازم به ذکر است که شورای عالی اداری  نیز  در شهریور ماه 1377 در مصوبه ای بر لزوم پیاده سازی نظام پذیرش و بررسی پیشنهاد ها به عنوان مرحله آغازین شیوه مدیریت مشارکت جو تاکید داشته و در تاریخ یاد شده به موجب این مصوبه تمامی سازمان ها و دستگاه های دولتی و وابسته به دولت ، ملزم به اجراء آن شده اند .

TQM     TOTAL QUALITY MANAGEMENT3 -       

 QFD   QUALITY FUNCTION DEPLOYMENT4 -      

QCC   QUALITY CONTROL CIRCLES5 -       

BS    BRAIN STORM6 -          

5S    SEIRI – SEITON – SEISO – SEIKENTSU – SHITSUKE7 - 

   PDCA       PLAN - DO - CHEK  - ACT   8 -                   

منابع :

نیروی کار و توسعه منابع انسانی نوشته پگاه نیا

روابط کاری مناسب و موثر بر ارتقای عملکرد نوشته هوشنگ تقی زاده

فرایند تیم سازی در سازمان نوشته لقمان رحمان پور

نقش دل در مدیریت  نویسنده مجتبی کاشانی

مدیریت مشارکت جو (اجرای سپردن اختیار) نویسنده دکتر محمد علی طوسی

 

 

دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب: رضايت مشتری, :: 8:59 ::  نويسنده : سروش نیا

 

جايگاه مشتري در سازمان ها

 

 

چرا سازمان ها نيازمند برآورده سازی رضايت مشتریند ؟

 

 

         "بدون مشتری سازمان وجود نخواهد داشت" ژوزف جوران 1

امروزه جایگاه و منزلت مشتری در نزد سازمان های عرضه کننده خدمات و میزان توجه و اهمیتی که مدیران ارشد سازمان ها برای مشتری قائل می شوند به شاخص های تعیین کننده یک سازمان پویا و آینده نگر تبدیل شده است .

         هر شرکت خدماتی نیاز دارد که بتواند بر انتظارات مشتری تاثیر بگذارد تا از آن طریق از یکسو ، از منطقی بودن آن انتظارات مطلع شده و از سوی دیگر از توانمندی خویش در جهت برآورده سازی آن انتظارات مطمئن گردد .

         بنابر تحقیقات و پژوهش های انجام شده  2 ، هزینه جلب یک مشتری تازه پنج برابر هزینه خشنودی و شیفته سازی مشتریان کنونی برای سازمان های خدماتی برآورده شده است ، همچنین یک مشتری شیفته در هر ده سال صد مشتری جدید برای شرکت خدماتی می فرستد در حالیکه یک مشتری ناراضی در طول ده سال مانع مراجعه هزار مشتری جدید به شرکت خدماتی می گردد .

         برای موفقیت در شرایط تجاری امروز باید سازمان ها با برنامه های تجاری در پی نفوذ بیشتر در ارتباط با مشتری باشند تا مشتریان وفادار باقی بمانند .

                       بطور کلی اینگونه پروژه های تحقیقی ابزاری مدیریتی و وسیله ای برای ارتقاء بهبود کیفیت ، بهبود روند جاری ، دستیابی و تعیین شاخص هایی که مورد توجه مشتری که با آن بتوان کیفیت را در سطح شرکت افزایش داد ، هستند .

        ،          رضایت مشتری قله آمال اهداف سازمانی است ، کسب سود و به حد اکثر رساندن آن هدف نیست ، بلکه پاداش نیل به خشنودی مشتری است ، در واقع کسب سود از طریق رضایت مشتری حاصل می شود و معنی و مفهوم می یابد و مشتری مداری جدیدترین رویکرد بازاریابی و نقطه تکامل آن است . این رویکرد یک راهبرد جامع برای اداره ، هدایت ، رشد و توسعه سازمان های تجاری است . رویکرد مشتری مدار با مطالعه و بررسی نیاز ها و خواسته های مشتریان آغاز می شود و با طراحی خدمات و ارائه و سپس با سنجش رضایت مشتری به عنوان شاخص اصلی عملکرد ادامه می یابد ، پایه و اساس انجام تمام مراحل عملیات سازمان ، داده های کسب شده از مشتری است .

         مدیریت رضایت مشتری همواره در این راستا از طریق اجرای مداوم و روشمند تکنیک رسیدگی به شکایات مشتری ، نگهداری مشتری و راه های موثر اختلاط فعال و تماس رو در رو با مشتری است تا از نتایج به دست آمده در تصمیم گیری ها و از خواست و انتظار مشتری به عنوان چراغ راهنمای عملیات و اکسیر حیات و بقای سازمان استفاده نماید.

       

         بدون شک امروزه کسب رضایت مشتری جایگاهی مهم و حیاتی در اهداف سازمان ها داشته و مدیران ارشد به خوبی می دانند موفقیت آنان در راه رسیدن به اهداف سازمان در گرو جلب رضایت مشتریان است که برای این منظور باید این سامانه را به خوبی مدیریت کنند .

         سازمان در تماس های خود با مشتری اطلاعات مفیدی را می تواند بدست آورد ، اطلاعاتی که یادگیری سازمان را افزایش خواهد داد و سازمان را در یافتن آینده ای بهتر و شناسایی و برآورده سازی سلایق مشتریان یاری خواهد رساند ، به همین منظور با استفاده از مدیریت ارتباط مشتری 3 به عنوان یک کار مهارتی ، مشتری را با هدف ارتباط  ، در سطح بالای کیفی به منظور وفاداری و سود بیشتر تشویق می کند و علاوه بر آن سود آوری بالا و طولانی را برای سازمان به ارمغان می آورد .    

         بواسطه این سامانه کارآمد ، ندای مشتری 4 و بازخورد آن پس از دریافت خدمات از طریق یک کانال ارتباطی رسمی به صورتی کاملا دقیق و صحیح به گوش دست اندرکاران سازمان های خدماتی می رسد .

         بنابرین سازمان با دریافت اطلاعات کامل و مستدلی از سوی مشتریان خویش قادر به تشخیص نیاز های واقعی آنان خواهد بود و بدین ترتیب سازمان های تجاری تلاش در طراحی هر چه بهتر خدمات خود منطبق با نیاز های صحیح مشتریان خویش خواهند نمود و در نهایت خدمتی مطلوب نصیب مشتری خواهد شد و نیاز های مشتری را بیش از بیش برآورده خواهد کرد .

         بهره گیری از چنین نظام پایش 5 رضایت مشتری سبب خواهد شد مدیران سازمان های تجاری ، مشتری گرایی را به عنوان مهمترین خط مشی سازمان خویش تعریف نمایند و تمامی راهبرد های خود را بر اساس روابط دراز مدت با مشتریان خویش بنا نهند .

         در این راستا سازمان های متعالی مشتری مدار پس از شناسایی مشتریان خود ، آنها را بخوبی درک کرده و آنان را داوران نهایی کیفیت خدمات می دانند و تعالی خود را در خلق ارزش های مطلوب مشتری می دانند ، سازمان ها همچنین درک کرده اند که دستیابی به وفاداری ، ماندگاری و سهم بازار ، از طریق تمرکز بر خواسته ها و انتظارات کنونی و بالقوه مشتریان افزایش می یابد . این سازمان ها پاسخگوی خواسته ها و انتظارات کنونی مشتریان خود بوده و هر کجا که مناسب باشد مشتریان خود را به منظور بهبود اثربخشی پاسخگویی های خود تقسیم بندی و دسته بندی می کنند. فعالیت های رقباء را بررسی و نظاره کرده و برتری رقابتی خود را درک کرده و به گونه ای موثر خواسته ها و انتظارات آینده مشتریان را پیش بینی کرده و در جهت دستیابی و در صورت امکان ارتقاء و افزایش آنها اقدام می کنند . چنین سازمان هایی تجربیات و ادراکات مشتریانش را بررسی و بازنگری کرده و در صورتی که اشتباهی رخ داده باشد به سرعت به اصلاح موثر آن می پردازند این سازمان ها به برقراری و حفظ رابطه متعالی با مشتریان خود اقدام می کنند . 

         رقابت در فن آوری ، روند اجتماعی و اقتصادی ، نیاز ها و خواست های مشتریان به دلیل تاثیرات بنیادی و حیاتی که بر سازمان بر جا می گذارد از اولویت و اهمیت ویژه ای برخوردار است . بی تردید سازمان هایی در این مسابقه سخت و بی پایان پیروزند که سریعتر و بهتر از رقباء نیاز ها و خواست های مشتریان را تشخیص داده و منطبق و بلکه فراتر از انتظارات او خدمات خود را ارائه نماید . در مفهوم نوین بازاریابی خاستگاه تمامی اهداف و برنامه ها و اقدامات سازمانی ، به طور اعم بازار و به طور اخص مشتری است .

         عصری که در آن بسر می بریم عصر مشتری گرایی است بدین معنی که میزان موفقیت هر سازمان با میزان توجه آن سازمان به مشتری و خواسته های او رابطه مستقیم دارد برای اینکه بتوان نیاز های مشتری را برآورده ساخت ضروری است نسبت به اصلاح و بهبود فراگیر در سطح سازمان اقدام گردد ، لذا شناسایی منابع اتلاف 6 و جستجو برای یافتن راه حل هایی جهت حذف و اصلاح موانع ، مشکلات و محدودیت ها و تبدیل آنها به موضوعاتی ارزش زا در کانون توجه قرار دارد در این خصوص تکنیک ها و ابزار مختلفی توسعه یافته است که می توان با پیاده سازی و نهادینه سازی آنها در شرکت ها و سازمان ها به نتایج مطلوبی دست یافت .

         دستیابی به رضایت پیوسته مشتریان نیز بدون برنامه ریزی دقیق ، پیاده سازی و پایش پیوسته برنامه و انجام اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه دقیق و به موقع امکان پذیر نخواهد بود ، از این روی ضروری است هر سازمان خدماتی آینده نگر مراحل زیر را به فراخور خود پیش بینی نماید :

         1 - طراحی برنامه های آموزشی و فرهنگ سازمانی برای توسعه مفاهیم نوین کیفیت و رضایت مشتری  در سازمان

        2 -  نهادینه نمودن فرهنگ مشتری مداری در سازمان به گونه ای که کارکنان علاوه بر مشتری خارج از سازمان ، مشتری درون سازمانی را به رسمیت بشناسد .

        3 -  برنامه ریزی جهت انتقال نیازمندی مشتری خارجی و داخلی به نیازمندی های عرضه کننده

        4 -  ترویج فرهنگ مشارکت و کار گروهی در سازمان در راستای ایجاد فرهنگ قوی برای درک عمیق تر و جامع تر نیازمندی های مشتری

         5 - برنامه ریزی جهت طراحی و استقرار سامانه های ارزیابی نظرات مشتری

         6 - انتقال بازخورد های ارزیابی به اجزاء سامانه ای که پیوسته نظرات مشتریان را نشان دهد . (همانند نشانگری  که همواره عناصر تضمین کننده تداوم حیات سازمان یعنی حفظ و توسعه و توان رقابتی سازمان را در بازار نشان دهد .)

         با توجه به آنچه پیش از این ذکر شد ، " اگر امروز ضرورت رشد و تحول و توسعه را در نظر نگیریم زمانی فرا خواهد رسید که در بازاری که خود روزی بازیگردان آن بوده ایم به بازیگر کوچکی تبدیل خواهیم شد ".

         برای تاکید بر ضرورت توجه به مشتریان ناراضی ، جالب است که بدانید بنابر گزارش تحقیقی واحد پژوهش وزارت بازرگانی امریکا ،  95% از مشتریان ناخشنود لب به شکایت نمی گشایند اما هر مشتری ناراضی  دست کم ناخشنودی خود را به 11 نفر دیگر منعکس می کند .

         درک نیاز های مشتری از نظر هر سازمانی با اهمیت است پس باید از طریق فراهم نمودن خشنودی و برآورده سازی انتظارات او اقدام نمود ، هر سازمان در راستای تامین نیاز های مشتریان خود و رفع نارضایتی آنان ، با نارسایی هایی ناشی از عوامل اصلی زیر روبرو است :

1 - عوامل برون سازمانی

 2 - عوامل درون سازمانی

         عوامل برون سازمانی عواملی هستند که غیرقابل کنترل و خارج از حیطه اختیاری سازمان قرار دارد و به معنای عواملی است که به نوعی مانع ارائه مطلوب خدمات به مشتریان شده و این سازمان هیچگونه نقش و تاثیری در کنترل آنها ندارد و عوامل درون سازمانی عواملی هستند که قابل کنترل و نظارت مدیریت سازمان بوده و با عملیات و رهبری مدیریت می تواند تغییر یابد .

         یکی از راه های شناسایی عوامل یاد شده و کنترل آن و برنامه ریزی برای رفع نارسایی هایی که منجر به نارضایتی و جلوگیری از تکرار مجدد آن در آینده می شود ، استفاده از نظر سنجی جهت دریافت نظرات ، نیاز ها و انتظارات مشتریان است .

         نظر سنجی و اندازه گیری مرتب و پیوسته مشتریان یک ضرورت انکار ناپذیر جهت وفادار سازی مشتریان و ابزاری برای اقدامات اصلاحی جهت رفع مشکلات و نارسایی ها در فرایند خدمات رسانی به آنان و بکارگیری در تصمیم گیری مدیریت است .

         در دهه 1980 میلادی ، تنها تعداد نسبتا اندکی از شرکت های پیشرو در سطح جهان به تحقیقات بازار در زمینه رضایت مشتری می پرداختند در حالیکه در دهه 1990 میلادی نظرسنجی به یکی از اجزاء اساسی فعالیت های مدیریت کیفیت در شرکت ها تبدیل شد .

         در حال حاضر نرخ رشد سالانه نظرسنجی از رضایت مشتریان در کشور های توسعه یافته حدود 30% است که یکی از بیشترین رشد ها را در فعالیت های مشاوره ای و تحقیقات به خود اختصاص می دهد ، گفتنی است در آمریکا حدود 2 میلیارد دلار در این بخش صرف می شود .

         در حال حاضر روش های نظر سنجی بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد ، اما همچنان مشتریان آگاه عرضه کنندگان و فعالان بخش نظر سنجی ، به دنبال روش های جدید هستند .

         اگر سازمان سامانه داشته باشد که رضایت مشتریان را به صورت مستمر اندازه گیری کند مانند این است که همواره فشار خون ، ضربان قلب و علایم حیاتی را در برابر دیدگان خود دارد .

         از سوی دیگر باید گفت معیاری بسیار مفید در دست سازمان ها خواهد بود تا از آن برای تصمیم گیری در مورد چگونگی ارائه خدمات استفاده کنند و این در حقیقت خود سبب جلب توجه عمومی به امر کیفیت و تامین رضایت مشتری در سطح جامعه خواهد شد .

         باید به این نکته توجه داشت که اندازه گیری رضایت مشتری به تنهایی نیز کافی نیست ، مگر هنگامی که منافعی که بکارگیری نظام اندازه گیری برای سازمان ها بدنبال دارد ، بسیار بیشتر از هزینه ای باشد که بابت آن صرف شده و نگرشی نظام مند و فرایند گرا در مورد مفهوم رضایت مشتری نیز اعمال گردد ، بدین معنی که به منظور بکار گیری این شاخص در تصمیم گیری های راهبردی ، سازمان باید محرک ها (ورودی ها) و نتایج (خروجی ها) رضایت مشتری و روابط متقابل مابین این متغییر ها را متناسب با محیط کاربرد مدل شناسایی شده ، بطور کامل تجزیه و تحلیل کند .

          بنابرین هر تلاشی که در جهت اندازه گیری رضایت مشتریان بکار گرفته می شود الزاما باید تجزیه و تحلیلی کامل از شاخص رضایت مشتری باشد در این صورت با اندازه گیری رضایت مشتری به یک شاخص دست می یابیم که رو به سوی موفقیت های روزافزون داشته و سازمان ما می تواند در توسعه راهبرد های کلیدی به ویژه در زمینه مدیریت روابط مشتریان یاری شود در این رهگذر سازمان به جای آنکه تنها تمرکز بر اندازه گیری میزان رضایت مشتری داشته باشد به دنبال ایجاد نظام یکپارچه مدیریت رضایت مشتری در سازمان خویش باشد .

          در نتیجه می توان به این نکته دست یافت که اندازه گیری رضایت یا نارضایتی مشتریان یک ضرورت حیاتی برای سازمان ها است که از طریق آن ندای مشتری جمع آوری و آشکار می شود ،همچنین این فرایند نمایش دهنده احساس مشتری از شرکت قبل از دریافت خدمات ، در حال دریافت خدمات و پس از دریافت خدمات است ، که پس از تجزیه وتحلیل برای تهیه برنامه های راهبردی

شرکت بکار آمده و این امر را نشان دهد که ، " مشتری است که تصمیم می گیرد یک برنامه راهبردی وجود داشته و یا حذف شود ".

         استفاده از این راهبرد در امر بازرگانی سه رکن مهم : الف - شرکت ،  ب - مشتریان ،  ج - رقبا    را مد نظر قرار داده و شرکت با استفاده از آن ضمن متمایز دانستن خود نسبت به رقباء در زمینه تامین نیاز های مشتریان ، راهبردی مبتنی بر خواست های مشتری را نیز در پیش رو خواهد داشت . 

         پیاده سازی اندیشه مشتری مدار ، سازمان و کارکنان را به اشکال زیر راهبری و راهنمایی کرده و باعث می شود که :

        1 - این اندیشه یکی از دغدغه های اصلی و جدی کارکنان برای جلب رضایت خاطر مسافرین ، درک نیازها و برآورده سازی سلایق آنان در جهت نیل به اهداف راهبردی سازمان گردد .

        2 – مدیران ارشد سازمان بر جذب و نگهداری مشتریان وفادار تاكيد ورزند .

       3 - امور و خدمات مربوط به مشتریان توسعه یابد .

       4 – به کیفیت خدمات ارائه شده به صورت جدی رسیدگی گردد .

       5 - از تجارب سازمان های  موفق دیگر استفاده گردند .      

       6 - نیرو های متخصص و آموزش دیده جذب گردد .

         7 - نیروی های انسانی تازه استخدام شده از طریق آموزش برای ارتقاء مهارت های عملی و رفتاری پيوسته بهسازي گردند .

       8 - برای تامین نیاز ها و انتظارات مسافرین پيوسته تلاش شود .

       9 - برای دستیابی و رفع نقاط ضعف  جهت کاهش نارضایتی مشتریان با تمام توان سعي شود .

       10 - شیوه های ارائه خدمات پيوسته بهبود يابند .

       11 - سازمان با دستیابی به اطلاعاتی که از نظرسنجی ها به صورت دوره ای و مداوم انجام می پذیرد ، هوشمند گردد .

      12 -  پس از شناسایی ، عوامل بوجود آورنده نارضایتی حذف شده و در نتیجه مشتریان خشنود گردیده و به تعبیری هر دو طرف می توانند خود را برنده احساس کنند . 7

      13 - اقداماتی هدفمند که منجر به شناسایی ، ثبت و حذف منابع اتلاف می گردد ، انجام شود .

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت

1 - ژوزف جوران نویسنده ، محقق و مدرس دانشگاه نیویورک آمریکا است ، وی سهم زیادی در فرموله کردن و تشخیص هزینه بدی کیفیت داشته است .

  واحد پژوهش وزارت بازرگانی امریکاTRAP2 -

یا سامانه مدیریت ارتباط مشتری  CRM ( Customer Relatioship Management )3 -

  ندای مسافرVOC ( Voice Of Customer )4 -

  پایشMonitoring5 -

  واژه ای ژاپنی که به هر آنچه ارزش افزوده ایجاد نمی کند ، گفته می شود .Muda6 -

  اصل برد برد یا دو طرف برنده win win 7 -

 

 

 

 

 

منابع

 

اسلامی   فرداد ، اندازه گیری رضایت مشتری ،  سمینار شرکت پیشبران کیفیت ، 1382    

ایچی اومی   کن ، ترجمه داود مسگریان ، تفکر یک استراتژیست ، سازمان مديريت صنعتي ، 1371

حافظی   احمد ، بررسی شاخص های رضایت مشتریان کلان پست و ارائه راهبرد های مشتری مدار ،  پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه تهران ، 1376  

سقایی  عباس ، صمیمی  یاسر ، سيد عباسی  سید رضا ، مطالعه و بررسی شاخص رضایت مشتری ، سومین کنفرانس بین المللی مدیریت کیفیت ، 1383

شاهینی  محمد رضا ،  بدون مشتری هرگز  ، مقاله اينترنت ، 1383

 شرکت مهندسی صنایع یاس ارغوانی (سهامی خاص)  ، تفکر ناب ، مقاله اینترنتی  ، 1383 

کاشانی  مجتبی ، نقش دل در مدیریت ، سازمان مديريت صنعتي ، 1383

 

 

 

 

 

 

 نقش رعايت ايمني پرواز در جلو گيري از سوانح هوايي

 

" دي ماه   82 "

 

              عموما ً بروز هر سانحه فقط يك دليل ندارد ، بلكه سانحه  مجموعه اي از عوامل زنجيره ايي است و تا اين زنجيره كامل نشود سانحه اتفاق نمي افتد . به بياني ديگر چنانچه بخواهيم از بروز سوانح هوايي جلوگيري كنيم ، بايداز تشكيل حلقه يا حلقه هايي از زنجيره اين حوادث جلوگيري  كنيم .

              به اين خاطر صاحبان صنعت هواپيمايي ، نظريه پردازان مديريت ترافيك هوايي ،وارد عمل شده تا به هر طريقي ضريب ايمني و سلامتي پرواز را بالا ببرند كه نتيجه آن ، پيشرفت هاي چشمگيري براي عملي كردن راهكارهاي مختلف افزايش ايمني و سلامت پرواز بوده است .

              در حال حاضر پيش بيني مي شود كه بار ترافيك هوايي تا سال 2005 در حدود 30% افزايش خواهد داشت ،بنابر اين با توجه به اين روند رشد ، علاوه بر نياز به ارائه خدمات هوايي كاراترو موثرتر ، نياز به تلاش براي افزايش ايمني و سلامت پرواز ها نيز محسوس تر مي گردد . در اين ميان آنچه به همراه توسعه و پيشرفت روزافزون اين صنعت براي صاحبان آن به ارمغان آمد ،دغدغه افزايش سوانح و حوادث هوايي بود . 

     شركتهاي هواپيمائي بايد تغيير در عمليات يا تجهيز كابين هواپيماها را كه بمنظور ايجاد رفاه بيشتر مسافران صورت مي گيرد با محدوديتهائي كه اين تغييرات براي ايمني پرواز فراهم مي آورد دائماً مدنظر داشته باشند. سازمان هواپيمائي كشوري انگلستان معتقــد است گاهــي ارائــــه خدمات بهتر منجر بــه كاهش ضريب ايمني پروازها مي شود و متخصصان عمليات كابين و امور ايمني پرواز بايد در تصميم گيري ها شريك باشند. به تشخيص مقامات هواپيمائي كشوري انگلستان ايمني پرواز و خدماتي كه به مسافران ارائه مي شود هر دو از عوامل اساسي موفقيت در كار شركت هواپيمائي محسوب مي شوند اما كادر پرواز بيشتر به سرويس دهي مي پردازند در حالي كه قانوناً براي حفظ ايمني مسافران در كابين حضور دارند.

  طي سال هاي 1990 سازمان هواپيمائي انگليس (CAA =Civil Aviation Authority  ) نكاتي را مورد توجه قرار داد كه بواسطه آن " ارائه خدمات " مي تواند بر " ايمني پرواز " اثر نامطلوب بگذارد.

CAA  اعتقاد دارد ارتباط نزديك برخي بخشهاي تامين ايمني پرواز با بخش بازاريابي در شركتهاي هواپيمائي ضمن در نظر داشتن اهميت نقش يكديگر ، مي توانند شركت را در سطح  قابل اطميناني از ايمني قرار دهند.

دستورالعملهاي ايمني كه براي كادر  پرواز تدوين شده نبايد توسط ملاحظات بازرگاني ناديده انگاشته شود. بنابراين مديران بخش خدمات پرواز بايد در مقابل فشار بخش بازرگانــــي مقاومت نماينـــد. كادر پرواز بايـد مديـــران خــود را از مشكـــلات و موضوعات قابل توجه مربوط به ضعف هاي ايمني پرواز آگاه نمايند و مقامات عالي شركت بايد از نزديك تداخل اهداف خدماتي و ايمني را مد نظر داشته باشند.

در برخي پروازها ، زماني را كه مهمانداران روزنامه توزيع مي كنند بايد صرف دقت در قرار گرفتن بسته هاي بار همراه مسافر در محل صحيح و انجام بررسي هاي ايمني نمايند ، چون غالباً وقت كافي براي انجام همه كار ها در اختيار نيست.

            بسياري از ملاحظات بازرگاني شركت ، در مرحله) (Taxi حركت به سوي باند با ايمني كابين تداخل ايجاد مي كند. براي مثال ارائه نوشيدني وحوله گرم معمولاً قبل از (Take  Off ) بلند شدن هواپيما انجام مي شود و موجب رفت و آمد فراوان مهمانداران در كابين شده و از وقت مهمانداران در بررسي كابين مي كاهد.

            پس از توزيع روزنامه تعداد كمي از مسافران توجه خود را معطوف دستورات ايمني مي كنند. تاكيد بر ارائه برخي خدمات ، از اهميت دستورات ايمني پرواز كاسته و  با شعارهائي  كه در آنها شركت  خود را مدعي رعايت جدي اصول ايمني معرفي كرده ايم ، مغايرت دارد.

            طي ده سال گذشته در انگلستان 244 تخليه اضطراري در انگلستان ثبت شده كه بيشتر آنها ، يعنـــي 186 مـــورد از قبل پيش بينـــي شـــــده و 58 مـــــورد كاملاً اضطـــراري بــــوده كه منجر به صدمات جسمي جزئي در مسافران شده است. بسياري از حوادث و سوانح هوائي در در هاي خروج ( گيت ) ، هنگام حركت هواپيما بر روي باند ، هنگام پرواز و بلند شدن ونشستن هواپيما اتفاق مي افتد.

             

لزوم رعايت ايمني توسط مسافران

Passengers   First  Must  Include  Safety  Elements

 

            CAA  اعلام كرده است ،  هنگامي كه چراغ كمربند ها روشن مي شود بسته نگه داشتن كمربندها امري اجباري است نه توصيه اي

كنار آمدن با خواسته هاي مسافران ، از جمله ، افراد مست و ناراحت مي تواند اثرات نامطلوبي بر مهمانداران و اجراي وظايف آنها بگذارد.

امتزاج اثر الكل با فشار داخل كابين كه بسيار بيشتر از سطح درياست تاثير الكل بر مغز را افزايش مي دهد.

            CAA از شركتهاي هواپيمائي خواسته است تا رفتار غير عادي مسافران مست را گزارش كنند. با اين وجود گزارش هاي دريافتي  حاكي از انداختن سيگار و كبريت به كف كابين توسط آنهاست. گاهي برخي مسافران بطور كلامي يا فيزيكي به ديگر مسافران يا مهمانداران توهين مي كنند و بسيــاري از ايــــن حــوادث منجــــر بـــــه دستگيري مسافران هنگام ورود به مقصد مي شود. بروز اينگونه مشكلات در  داخل هواپيما گاهي منجر به تغيير مسير هواپيما شده است.

            تاخير پروازها همچنيـــن جلوگيـــري از مصـرف الكل و سيگار در هواپيمـــا باعث پرخاشگري برخي مسافران مي شود اما علاوه بر آنها ناراحتي ديگري وجود دارد كه به آن جنون در آسمان ( Air Rage) مي گويند كه مسافر مبتلا را به پريشان رفتاري وا مي دارد و به هرحال لازم است رويه هاي مناسب براي مقابله با اينگونه ناهنجاري ها به وجود آيد.

بنا بر اعلام CAA مواردي  گزارش شده كه مسافران بعد از فرود به دستورات ايمني مهمانداران در خصوص كمربندهاي ايمني و قرارگرفتن در صندلي ها بي توجهي مي كنند. گاهي آنها تردد مي كنند تا اقلام خود را كه مثلاً براي نگهداري در يخچال امانت داده اند ، تحويل بگيرند. مي توان بجاي ترغيب رفت و آمد مهمانداران در طول كابين ، بازگرداندن اقلام به مسافران را پيش ازتوقف كامل هواپيما ، ممنوع اعلام نمايند. از نقطه نظر ايمني ، رفت و آمد مهمانداران جز در شرايطي خاص ، قابل تاييد نيست ، ولي شركت هاي هواپيمائي به دلايل ارائه خدمات به مسافران به اين كار اقدام مي كنند ،.يك راه حل اينست كه به مسافران اعلام گردد (( مسافران و مهمانداران بايد تا توقف كامل هواپيما در جاي خود بنشينند سپس نسبت به بازگردانـــدن لوازم امانتـي آنها اقدام خواهد شد))  برخي شركتهاي هواپيمائي با استفاده از راه حل بالا، بر مسئله رفت و آمد مسافران در هواپيما زمان حركت بسوي باند و پايانه نيز فائق آمده اند.

در طراحي جديد كابين هواپيما ها ايمني عمليات در نظر گرفته شده است.  براي مثال اير باس A335  تجهيزات دستشوئي ها را در طبقه پائين كابين به نوعي طراحي كرده است كه ظرفيتـــي حدود 10 نفر در كابين دو واحده دستشوئــــي و 8 نفر در منطقه پشت دستشوئي ها دارد. البته مشكلات عملياتـــــــي شامل كنترل و نظارت بـــر مسافـــران وآگاهي بـــه موقع از بروز احتمال آتش سوزي ( decompression ) افت فشار هواي داخل كابين  تكان هاي شديد و فوريت هاي پزشكي داراي اهميت ويژه اي است.

           " شركت هاي هواپيمائي براي تعيين ساختار داخل كابين هواپيماها نياز به كسب اطلاعات توسط مهمانداران دارند. "

         هنگامي كه شركت هاي هواپيمائي انواع جديدي از هواپيماها را به كار مي گيرند به طبع نخستين موضوعي كه در نظر دارند " تجارت " است - براي مثال آنها بايد تناسب نوع هواپيما با مسير و فرودگاهها و كارآئي آن ها در ارتباط با سوخت، لود مسافر و عواملي از اين قبيل را در نظر بگيرند. به همين دليل شركت هاي سازنده هواپيما نحوه قرارگرفتن صندلي ها، شكل گالي ها ، دستشوئي و فضاهاي خالي بالاي سر مسافران (hat rack )را در اختيار بخش هاي بازاريابي شركت هاي هواپيمائي قرار مي دهند.                                 

            مقامات هواپيمائي كشوري انگلستان مشاهده كرده اند نظريه متخصصين تامين ايمني كابيـــــن از جملـــه خود مهمانـــداران به نـــدرت در انتخاب نـــوع و آرايش داخل هواپيماها دخالت داده شده است. در نتيجه آئين نامه هاي مربوط به رعايت نكات ايمني نسبت به موضوع آرايش داخل هواپيما از اولويت برخوردار نبوده است. براي مثال بايد محل تخليه مسافران در حالت اضطراري براساس موقعيت صندلي و جايگاه نشستن مهمانداران تعيين گردد ، در حالي كه گاهي به خاطر استقرار گالي ها اين مسئله دچار محدوديت هائي مي شود. هواپيماهائـــــي كه از حداكثـــر ظرفيت صندلــــي خود استفاده  مي كنند در اين زمينه مشكلاتي دارند ، تراكم و كمبود جا در اين گونه هواپيماها باعث مي شود در موقعيت هاي اضطراري  استفاده از وسائل ايمني ، كه در قفسه هاي نزديك محل استقرار مهماندارهاست با محدوديت هائي همراه گردد.  

براساس تائيد متخصصان  لازم است محل استقرار مهمانداران در نزديك ترين محل به درهاي خروجـــي اضطراري در نظر گرفتـــه شود. همچنين فضاهائـي كه اصطلاحاً به آنها Assist Space  گفته مي شود  در اختيار مهمانداران بوده ،  تا خروج  اضطراري از هواپيما به آساني صورت پذيرد. اين فضا نبايد كمتر از 20 اينچ در 12 اينچ ( 51  در 31 سانتي متر ) در مقابل درهاي خروج اضطراري هواپيما باشد.

         CAA همچنين ياد آورمي شود تلاش هائي از سوي شركتهاي هواپيمائي جريان دارد تا اين فضاي مورد نياز مهمانداران محدودتر گردد و فضاي گالي ها و دستشوئي ها و ساير تجهيزات افزايش يابد.در هر حال محل استقرار مهمانداران و فضاهاي كمكي براي ايمني هواپيماها و سرنشينان ضروري است. عدم توجه به حريم ايمني در طراحي داخل هواپيماها و روش هاي عملياتي مربوط به آنها قابل قبول نيست زيرا بايد به كادر پرواز بيشترين و موثرترين ابزار براي انجام وظايفشان ، در وضعيت اضطراري را  داد .

         ديواره هاي متحركي كه براي جداسازي قسمت هاي مختلف كابين هواپيما به منظور تفكيك مسافران درجات( class ) مختلف بكار مي رود ، با آنكه مورد تائيد نيستند بيشتر توسط شركت هاي هواپيمائي متناسب با تقاضاي مسافران براي بخش هاي مختلف هواپيما نصب مي گردد.CAA    به موضوع قرارگرفتن اين ديواره ها كه در كنار درهاي خروج اضطراري و مقابل بال هواپيما نصب مي شوند و غالباً در وضعيت تخليه اضطراري ممكن است از جاي خود جدا شوند و سرراه خروج قرار گيرند و مانع استفاده از درها شونــــد توجه كرده و براي اطمينان از قابــــل ديد بودن تمام طول راهروي كابين ، مقــرر كرده است پرده هايي كه به ديواره ها وصل هستند بايد هميشه در وضعيت حركت به سوي باند و بلند شدن و نشستن هواپيما كنار نگهداشته شوند.

سياست شركت هاي هواپيمائي بر موضوع ايمني بار همراه مسافران تاثير مي گذارد .

براي پاسخگوئي به درخواست مسافران ، برخي از شركت هاي هواپيمايي تحت چنين سياست هائي چنانچه لود هواپيما در يك مسير خاص پائين باشد به مسافران اجازه مي دهند هر تعداد بسته و بار همراه كه مايلند با خود بداخل كابين بياورند، در حالي كه اگر هواپيما با ظرفيت پر پرواز كند ، چنين امكاني براي مسافران نمي تواند وجود داشته باشد.

دنبال كردن چنين سياستي مشكلاتي ايجاد خواهد كرد هنگامـــي  كه مسافــــر در برگشت در همان مسيــــر يا در سفــــر با سايــر شركت هاي هواپيمائــــي كه با ظرفيت كامل مسافــــر حمل مي كنند هنوز انتظار بار اضافه با خود  به داخل هواپيما بياورد.

مهمانداران به حكم قانون وظيفه دارند بار همراه مسافران را در قفسه هاي تعيين شده قرار دهند زيرا ممكن است در شرايط اضطراري در پروازهـــا و به هنگام تخليه سريع آنها را  دچار مشكـــل  كنــــد. بــــراي جايگزيني و استقراربار همراه بيش از حد ، وقت زيادي قبل از پرواز صرف خواهد شد ، در حالي كه مهمانداران مسئول نظارت بر بسياري از نكات ايمني در پرواز هستند كه وظيفه جايگزيني بار همراه اضافي ، از توان آن ها براي انجام ساير وظايف مي كاهد.

شركت هاي هواپيمائي مايل نيستند مسافراني را كه بار اضافي با خود بداخل كابين حمل مي كنند برنجانند ، به ويژه اگر اين مسافران مربوط به بخش هاي درجه يك و تجاري باشنـد. قاعدتاً كاركنان مستقـــر در فرودگاه يا گيت بايـــد ميـــزان بارهاي دستـــي مسافران را كنترل كنند ، تا  مشكل ناامني حمل بار دستي اضافه مسافران در داخل كابين هواپيما رفع گردد، اما  طي مشاهدات روزمره ديده مي شود بار فراواني توسط مسافران بداخل كابين هواپيما آورده مي شـود كه اين قطعاً ناشي از فقدان نظارت از سوي كاركنان زميني است.

آموزش مهارت در وضعيت اضطراري

            در انگلستان قبـــل از انجـــام وظايف مربـــوط بـــه پرواز ، مهمانــــداران  بايــــــــــد آموزش هاي نظري و عملي وسيعي را بگذرانند. اين آموزش شامل كسب مهارت و شناخت و كار با تجهيزات ايمني كابين روي هر نوع از هواپيماهائي است كه در آن كار مي كنند همچنين بايد روش تخليه مسافران ، اطفاء حريق ، فرود اضطراري روي آب ( ditching) و خشكي،   كمك هاي اوليــــه و موضوعاتي از اين قبيل را بياموزند .

         مهمانداران هر سال در كلاس هاي باز آموزي شركت كرده و امتحان مي دهند و هر سه سال يكبار آموزش هايي عملي در خصوص اطفاء حريق و عمليات تخليه و خروج و پاسخگوئي به مسافران را مي ببينند.

         امروزه آموزش هاي ارائه خدمات به مسافران و بهبود توليدات رو به افزايش است ، در حاليكـــه از ساير آمـــوزش هاي مهمانـــداران بدليل طولاني بـــودن مـــدت آن ها بـــه نوعــــي كاستــــه مي شود.

         CAA  موكداً سفارش مي كند آموزش هاي ايمني براي كادر پرواز، كابين و كاكبيت بايد همزمان و با هم انجام شــود ،  آموزش هاي مشتـــرك ، تعاون و همكاري بيشتري بين اين دو گروه ايجاد كرده و در مواقع اضطراري بسيار موثر واقع شود. در حال حاضر اين آموزش ها در نقاط مختلف و جدا از يكديگر انجام مي شود.

 بريفينگ ايمني قبل از پرواز موجب تمركزتوجه كادر پرواز مي شود .

         با وجود اينكه وظيفه اصلي كادر پرواز  ، حفظ ايمني است اما بخاطر عدم آموزش كافي در شرايط اضطراري گاهي ديده شده است كارائي لازم را از خود نشان نداده اند. 

         در پاسخ به چنين مشكلي CAA  از كليه مهمانداران خواسته است  بريفينگ ايمني را هم داشته باشند در حالي كه بخاطر مشكلات اقتصادي و موضوع over duty شدن ،  انجام بريفينگ ايمني به دوره هاي پيش از پرواز محدود مي شود و بطور كلي به دليل  فشار بيش از حد براي انجام به موقع پرواز ، توجه به ايمني پرواز كاهش يافته است.

 شركت هاي هواپيمائي در حال بررسي و كاهش زمان مورد لزوم براي ارائه آموزش هاي اجباري ايمني هستند. CAA معتقد است كاهش زمان ارائه آموزشهاي ايمني به كاركنان صلاح نيست و اين در حالي است كه ميل شركت هاي هواپيمائي براي برقراري كلاس هاي آموزشي رفتار با مشتريان و بهبود خدمات و تصوير سازمان رو به تزايد است.

آمار موجود نشان مي دهد ، 90% سوانح مربوط به هواپيماها منجر به انهدام نمي شود ، 70 % مسافران از سوانح هوائي جان سالم بدر مي برند و فقط 10% از مسافران ممكن است جان خود را از دست بدهند. اين آمار اهميت تخليه اضطراري  و رعايت دستور العمل هاي ايمني  را در نجات مسافران نشان مي دهد.

            در گزارش دريافتي از بخش روانــــ درماني دانشگاه گران فيلــــد بهCAA  اعلام شده است ، آگاهي داشتـــن مسافران از دستورالعمل هاي ايمنــــي بر توانائــــي آنان در مقابلــه با خطر مي افزايد. توصيـــه مي شود مسافـران دستورالعمل استفاده از جليقه هاي نجات ، ماسك اكسيژن ، كمربند ايمني و خروج اضطراري را بياموزند و از اهميت نمايش دستورات ايمني اطلاع يابند. هر چه انتقال پيا م هاي ايمني قوي تر باشد بهتر توجه مسافرين را جلب كند، ولي بنا به دلايل بازرگاني ، برخي شركت هاي هواپيمائي به اين موضوع توجه كافي نكرده و دستورات ايمني را به صورتي ادا مي كنند كه گوئي گوينده غايب است. اين نوع گويش از جلب توجه مسافرين به نكات ايمني مي كاهد.

         " سرو نوشيدني و توزيع روزنامه و مجله به تك تك مسافران و ارائه گوشي و غيره نبايد حين ارائه دستورات ايمني صورت گيرد. بايد به مسافرين آموزش داد كه  تا چه اندازه آگاهي آنان از دستورات ايمني مي تواند در موقع لزوم  موثر باشد. مطلع نگه داشتــــن مسافرين از دستورالعمل هاي ايمني و شفاف نمودن دلايل به كارگيري روش هاي ايمني ، مورد تاكيد فراوان است.

ارائه خدمات فوق العاده در مسيرهاي كوتاه ايمني را به حداقل كاهش مي دهد.

 CAA  از شركت هاي هواپيمائي مي خواهد نسبت به ارائه خدمات بسيار در مسيرهاي كوتاه مـــدت ، با حداقل كادر پرواز كابين براي رعايت ايمنـــي پرواز دقت لازم را بنمايند.

 شركت هاي هواپيمائــــي بايد از خود سئوال كنند ،  مسافــرين  از اينكه مهمانداران با عجله و سرعت در راهروها به رفت و آمد مشغولند و ناخواسته با زانو و آرنج مسافرين برخورد مي كنند يا سيني هاي غـذا از دستشان ليز مي خورد و نمي تواند براي تك تك مسافرين وقت مورد نياز وكافي صرف كنند ، چه احساسي پيدا مي كنند .

         تاكيد به پذيرايي فراوان از مسافرين در پروازهاي كوتاه مدت مي تواند ميزان توجه مهمانداران به چگونگي حضور مسافرين و رعايت مقررات نكشيدن سيگار توسط آنها وبررسي هاي لازم دستشوئي ها و اطمينان يافتن از كارائي لازم سنسورهاي مربوط به آتش و دود سيگار بكاهد.

         غالباً بخاطر نوع طراحي هواپيما اقلام كيترينگ نيز در مكاني قابل دسترس قرار نمي گيرند . بايد اقلام باقي مانده از فروش duty free براي اطلاع گمرك ثبت شده و كارتحويل و تحول كه با دست يا كامپيوتر انجام مي شود  قبل از نشستن هواپيما و خروج مسافرين از كابين انجام شود ، اين بخش از كار نيز از ميزان دقت در ايمني پيش از فرود مي كاهد زيرا غالباً در آخرين لحظات پروازاين كار صورت مي پذيرد.

            بطور خلاصه شركت هاي هواپيمائي مرتباً با تبليغات خود مردم را به پرواز تشويق مي كنند و بخش هاي بازرگاني افكار خلاقي درارائه خدمات شركت ها دارند لذا موضوع ايمنـــي بـــه ندرت مورد توجـــه واقع گردد . شركت هاي هواپيمائــــي بايد بين ايمنــــي عمليات و نوآوري در ارائــــه خدمات به مسافران در داخل كابين ، تعادل لازم را ايجاد نمايند و از تاثير آموزش به عنوان برترين عنصر سازنده در سازمان پس از مديريت غافل نباشند ،به همين دليل در سازمان هاي موفق ،آموزش از برترين كيفيت و كميت برخوردار است .

 

مآ خذ :1- Flight  Safaty  Foundation  

         2-مجله مراقبت پرواز (اوج)            

 

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشسرا و آدرس soroushnia.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 2528
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1