خط , تولد و تكامل
 
دانشسرا
دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:تاريخ خط, :: 9:13 ::  نويسنده : سروش نیا

نوشته شده در شنبه بيست و پنجم خرداد 1387 ساعت 14:21 شماره پست: 19

   گرد آورنده : بهروز سروش نيا    

تولد و تكامل خط

         افلاطون مي گويد : خط عقال (بند) عقل است . اقليدوس گويد : خط هندسه اي است روحاني اگرچه به ابزار جسماني ظاهر شده است . بودلف گويد : خط بوستان دانش است . ويل دورانت در تاريخ تمدن خود مي نويسد : مهمترين گامي كه انسان به سوي مدنيت برداشت همانا اختراع خط است .

         بزرگترين و شايد تنها عامل انتقال و گسترش فرهنگ و تمدن بشري از نسلي به نسل ديگر خط الفبايي بوده است ، در فرهنگ ايران خط پديده اي ديوي است و هنري است كه تهمورث ( ملقب به زيناوند به معني هوشيار ) آشنايي و آگاهي با آن را از ديواني كه به بند كشيده ، به دست مي آورد و در ازاي به دست آوردن اين دانش آنها را رها مي كند .در متن مينوي خرد آمده است: تهمورث ديوان را اسير خود كرد و 7 نوع خط را از آنان آموخت . بيشتر تواريخ اختراع خط را به تهمورث نسبت مي دهند ، اما در برخي روايات به جمشيد و كيومرث و ضحاك نيز نسبت داده اند .

         به نظر آرتور كريستن سن ايران شناس دانماركي نام تهمورث ، نامي از نژاد سكايي است . به اين ترتيب انتساب فن نويسندگي به تهمورث بايد از قدمت بيشتري برخوردار باشد ، احتمالا ً سكاييان در مهاجرت هاي خود به مردماني برخورد كرده اند و فن نويسندگي را از آنان آموختند و بعد در اساطير ايران اين موضوع به ستيز تهمورث با ديوان نسبت داده شد .

         داستان خط به زبان فردوسي در شاهنامه چنين است :

چو تهمورث  آگه        شد از  كارشان                         برآشفت و بشكست             بازارشان

يكايك بيارست       با ديو      جنگ                        نبود   جنگ         را فراوان   درنگ

كشيدندشان خسته و بسته خوار                           به جان خواستند   آن زمان  زينهار

كه ما را مكش        تا يكي نو هنر                       بياموزي   از ما كت   آيد        به بر

كي نامور             دادشان   زينهار                       بدان   تا نهاني   كنند          آشكار

نبشتن  به خسرو          بياموختند                       دلش   را به  دانش     برافروختند

نبشتن يكي نه كه      نزديك سي                        چه رومي چه تازي و چه پارسي

چه سغدي چه چيني و چه پهلوي                       نگاريدن   آن    كجا         بشنوي

جهاندار سي سال     از اين پيشتر                    چگونه     پديد آوريدي    هنر .....

         سومريان روايت مي كنند كه المركر ، پادشاه دولت شهر اوروك ( موطن گيل گمش ) و به قولي بنيانگذار آن ، كه مي خواست بر فرمانروايي شهر آباد و ثروتمند ارته پيروز شود ، باعث اختراع خط شد . المركر سه بار فرستاده اي با عصاي پادشاهي و نماد قدرت نزد شاه ارته مي فرستد . شاه ارته آگاه است كه اگر عصا را به دست گيرد ، شكست را پذيرفته است . المركر چهارمين بار با حيله خط اختراع مي كند و بر لوحه گلي با خط فرماني مي نويسد و نزد ارته مي فرستد ، وقتي شاه ارته براي خواندن پيام مجبور مي شود آن را در دست بگيرد ، به مفهوم پذيرش فرمانروايي المركر محسوب مي شود .

         هنگامي كه بشر خواست آنچه را كه در انديشه خود دارد نقش نمايد در واقع زماني است كه گام نخست را به عرصه نگارش گذاشت ، انسان به كمك آن توانست دانسته هاي خود را محفوظ نگهداشته و تاريخي از خود به جاي بگذارد . گام نهادن در مسير طولاني كه در آن انسان هاي نخستين ابزاري براي انتقال بيان شفاهي بدون ديدن يكديگر آغاز كردند . نخستين گام نوشتن ، تصاوير روي سفال ها بود .

         فراواني تصوير ها و ناتواني آنها در بيان مفاهيم عاطفي كمبود اين سبك نوشتن بود ، رفته رفته تصوير ها شكل ساده تر و نمادين تري يافته و براي مفاهيم عاطفي ، علائم قراردادي وضع شد و نوع خط انديشه نگار را در دسترس نگارندگان قرار داد كه خط هيروگليف كه بيشتر در مصر رايج بود از اينگونه نگارش است .سابقه خط هيروگليف را حدود چهار هزار سال پيش از ميلاد دانسته اند اين خط بيشتر افقي و از راست به چپ و بندرت از چپ به راست و گاهي از بالا به پايين نوشته شده است ، بعد ها خط هيروگليف در مصر تحول يافته و به سادگي مي گرايد و دو نوع خط هيراتيك (ديني) و دموتي (مردمي) از آن به وجود مي آيد ، مرحله بعدي خط ، خط ميخي است .

         كشاورزان مصري مكلف بودند سبد هايي از توليدات محصول خود را به ماموران مالياتي تحويل دهند ، براي اين تصوير آنرا بر ديوار كلبه خود مي كندند و كنار آن به تعداد سبد هايي كه تحويل داده بودند علامت مي گذاشتند ، پس نخستين طرز نوشتن ، نوشتن با عكس (شكل نگاري) بود اما ترسيم يك انديشه يا تصور و يا گذراندن زمان (مفهوم نگاري) به نظر دشوار مي نمود تا اينكه به جاي تصوير و علامت از نشانه هاي قراردادي استفاده كردند و به كمك اين نشانه ها ، كلمات يا اصوات را كه از آنها كلمه ساخته مي شد ، نمايش مي دادند و بدين ترتيب حروف مصور تبديل به حروف هجايي شد ، خطوط بابلي ، سومري ، عيلامي مخطوطي از اين خطوط ايدئوگرام و هجايي بوده اند .خط الفبايي آخرين مرحله تكامل خطوط به شمار مي رود ، يكي از خطوط الفبايي قديم ، خط ميخي پارسي است كه مخلوطي از خطوط الفبايي و هجايي بوده است .

         بيشتر دانشمندان اختراع خط الفبايي را به فنيقي ها مردمي از كنعان نسبت داده اند كه در خاك سوريه در كرانه درياي مديترانه سكني داشته و ضمن بازرگاني و دريانوردي و سوداگري هاي خود خط الفبايي را كه خود وضع كرده بودند در كشور هاي مختلف رواج داده اند ، منشاء خط الفبايي يونانيان و ساير اقوام دنيا به غير از خط چيني كه داراي منشاء ديگري است از همين خط الفبايي اختراع فنيقي ها مي دانند و معتقدند اين خط پس از دگرگوني و جرح و تعديل رو به كمال نهاده است .

         الفباي فنيقي با 22 علامت خطي كه تنها صامت ها را نشان مي دهد از راست به چپ نوشته مي شد به گفته خط شناسان نشانه هايي از خط مصري باستان و خط تصويري را در الفباي فنيقي مي توان يافت اين خط بر خلاف خط هيروگليف كه در انحصار كاهنان بود و يا خط ميخي كه تنها طبقه دبيران با آن سر و كار داشتند ، به راحتي در دسترس عامه قرار گرفت و چون ياد گرفتن آن آسان بود اين خط در آسياي غربي نفوذ يافت و جايگزين خط ميخي شد و به غرب ( اروپاي امروز )كه هنوز داراي خط و كتابت نبود ، راه يافت .

         يونانيان اين الفبا را با اسم سامي آن كه نماينده دو حرف اول آن بود "آلفا" و "بتا" ناميدند و براي استفاده خود تغييراتي در آن دادند و مصوت ها را داخل خط ساختند و خط صامت نگار را تبديل به آوا نگار كردند و جهت نگارش را تغيير دادند و گونه اي از خط يوناني را يونانيان مهاجر با خود به روم بردند  و در آنجا براين مبنا الفباي لاتيني به وجود آمد و زبان هاي گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد .

         معمولا ً واضح خط را فنيقيان مي دانند اما اين نكته تنها درباره ملل سامي درست است و ملل آريايي به ويژه در هند شايد پيش از فنيقيان خط هايي ديگر اختراع كرده اند كه از سلسله خطوط سامي ماخوذ از خط فنيقي نيست .

         الفباي خط فنيقي به نوعي شبه قاره هند را در نورديده است ، دانشمندان ، خط برهمايي هند را از فرزندان همين خط مي دانند كه زبان سنسكريت و ديگر زبان هاي هندي با آن نوشته مي شود متون ديني بودايي نيز به خط برهمايي نوشته شده است .

         يكي ديگر از فرزندان خط فنيقي خط آرامي است كه به سرعت در خاورميانه پخش شده است و به سرعت رواج يافته و تبديل به خط ساكنان اين منطقه شده است . خط و زبان آرامي به عنوان آرامي رسمي يا آرامي امپراتوري پا به پاي زبان پارسي باستان و خط ميخي كه تنها در كتيبه هاي هخامنشيان به كار مي رفت در ارسال و مراسلات به كار گرفته مي شده است  .

         قديميترين اقوامي كه در بين النهرين زمينه خط ميخي را حدود پنج هزار سال پيش فراهم آوردند سومري ها هستند ، قومي متمدن كه نژاد سامي نداشتند و برخي احتمال مي دهند كه از كنار دريا به اين منطقه مهاجرت كرده باشند ، سومري ها چون پيوندي با همسايگان خود نداشتند از ميان رفتند و يا جذب اقوام سامي شدند ، سومري ها چون مصري ها و چيني ها از نخستين اقوامي هستند كه تمايل به ضبط گفتار و انديشه هايشان داشتند و براي اين كار خط ميخي را برگزيدند . خط ميخي آغازين در اصل نوعي خط تصوير نگاري بوده كه آنرا بر لوح نقش مي كرده اند ، تصوير ها رفته رفته حالت ساده تر و زاويه مانندي به خود گرفتند و سرانجام علامت هاي تشكيل دهنده اين خط به شكل  ميخ در آمدند . در سال هاي اخير در اثر كاوش هاي تپه مارليك و مهره هاي به دست آمده مخطوط اين نظر را كه ايراني ها خط ميخي را از سومري ها و بابلي ها اخذ كرده باشند متزلزل كرده است . از يازده مهره استوانه اي ، يكي از آنها با خط ميخي شكل حكاكي شده است .

         طبق نظر پرفسور كامرون استاد خطوط باستاني خاور ميانه در دانشگاه ميشيگان آمريكا خطوط اين استوانه نمي تواند از دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح جديد تر باشد و خطوط آن از نوع خطوط علايمي و نقشي است كه قبل از پيدايش خط ميخي بكار مي رفته و پس از گذشت چند قرن خط ميخي از روي اينگونه خطوط بوجود آمده است .

         با توجه به قدمت اشياء به دست آمده از تپه مارليك و خطوط روي آنها به نظر معقول نمي رسد كه ايراني ها با در دست داشتن خط علايمي و نقشي ازنوع خط ميخي خط خود را از ملت ديگري اخذ يا اقتباس كرده باشند

         به جز تفاوت ظاهري خط هيروگليف و خط ميخي ، تفاوت آشكار ديگر آنها در ابزار نوشتن است ، براي نگارش خط هيروگليف از پاپيروس و قلم ني و مركب استفاده مي شد در حالي كه براي نوشتن خط ميخي نياز به لوح گلي نرمي بود كه با قلم چوبي برآن مي نگاشتند و سپس لوح را مي پختند .

         خط ميخي سومري و خط ميخي اكدي (بابلي) از خط ميخي عيلامي منشعب شده است . خط ميخي به جز در منطقه بين النهرين در گستره وسيعي مانند آسياي صغير و بين النهرين شمالي ، ميان هيتي ها ، هوري ها ، اوروارتور ها ، لولويي ها ، كاسي ها و .... رواج داشته است .

         بنابر نظر دانشمندان خط شناس ، پيدايش خط نخست از علايم و نقوش آغاز گرديده ، اين نقاشي ها كم و بيش تقليد صادقانه اي از زندگاني يي كه هنرمند در اطراف خود مي ديد و آن را روي ظروف سفالين خويش منقش مي كرد ، بوده و پشت اين رموز و نشانه هاي بسيار و متنوع ديگر به بيان مطالبي نهفته مي پرداخته است و مهره هاي استوانه اي و غير استوانه اي را با حكاكي نقوش و علايم براي مهر كردن سر كوزه ها و خمره ها و سبد هاي اجناس و يا لوازم و دارايي خود به منظور معرفي و حفظ مالكيت به كار مي برده اند و به مرور زمان و گذشت دوران اين علايم و نقوش مختصر شده و علايم به جاي حروف به كار رفته است . 

         گفته مي شود خط ميخي را نخست براي زبان هاي بين النهرين يعني عيلامي ، بابلي و آشوري به كار برده اند و چون عيلاميان در خوزستان امروز مي زيسته اند و همسايه پارسيان بوده اند مردم پارس يا پيش از تشكيل حكومت هخامنشي و يا در آغاز اين دوره اين خط را براي زبان پارسي باستان هم پذيرفته اند و مي توان حدس زد كه ماد ها نيز خود آن را اختيار كرده باشند زيرا كه ايشان نيز با آشوريان و بابليان همسايه بوده اند .

         خط ميخي پارسي باستان كتيبه هاي دوره هخامنشي نسبت به خط ميخي بابلي و عيلامي ، علائم ساده تر و كمتري دارد ، حروف هجايي هستند ( يعني مصوت به همراه صامت ) خط ميخي پارسي باستان را مي توان صورت تكامل يافته خطوط ميخي ديگر بدانيم ، همزمان با تكامل تدريجي خطوط ميخي و در هزاره دوم پيش از ميلاد خط ديگري در سرزمين فنقيه پا به عرصه وجود مي گذارد  و آن خط فنيقي است . قديمي ترين نمونه اين خط در كاوش هاي شهر گوبله از شهر هاي فنيقي باستان ( حوالي سوريه كنوني ) كه يونانيان آن را بيبلوس مي ناميدند به دست آمده است اين شهر در ميان يونانيان به عنوان داشتن پاپيروس شهرت داشته و مركز بازرگاني مصريان و يونانيان بود .     

         داريوش بزرگ در سنگ نوشته بيستون (بغستان) بند بيست ازستون چهارم به زبان پارسي باستان گفته است : به خواست اهورامزدا اين خط من است كه من كردم به جز اين ، به زبان و خط آريايي هم روي لوح و هم روي چرم نوشته شده جز آن ، پيكر خود را هم بساختم و جز آن ، تبارنامه خود را نوشتم . در پيش من اين نوشته خوانده شد . پس از آن ، من اين نوشته ها را همه جا در ميان كشور ها فرستادم .

         كتيبه ديگري در جزيره الفيل مصر يافت شده كه رونوشت كتيبه بيستون است ، به استناد اين اين دو سند داريوش بزرگ ، خط استفاده شده در اين دو كتيبه را خط آريايي خوانده است .

          همانطور كه گفته شد قديميترين اسناد ، از دوره هخامنشيان به خط ميخي است ، اين خط مركب از خطوط افقي و مورب است به شكل ميخ كه براي هر حرف يا مخرج چند خط افقي و عمودي و مورب تركيب مي شوند ، اكديان ، آشوريان ، كلدانيان ، عيلاميان ، هيتي ها ، پارسيان و ارمنيان اين خط را براي نوشتن خود اختيار كردند . در خطوط ميخي ملل ديگر نيز چند نقش از هشتصد تا سه هزار علامت بكار مي رفته است كه الفباي پارسي باستان شامل  36 حرف ، 2 واژه جداكن ، 8 علامت انديشه نگار و نشانه هايي هم براي نشان دادن اعداد بوده كه تنها برخي از آنها به جاي مانده است هر يك از حرف هاي الفباي ميخي - بجز سه حرفي كه براي نشان دادن مصوت ها بكار مي رود –  مصوتي هم همراه دارد –  به همين علت الفبايي هجايي است ، الفباي پارسي باستان از چپ به راست نوشته و پس از هر حرف نقطه گذاشته مي شود ، اين الفبا تا پايان حكومت هخامنشي رايج بوده و بعد ها فراموش شده است . در اوايل قرن نوزدهم ميلادي ، دانشمندان غربي موفق به خواندن اين الفبا شده ، از اين راه الفبا ها و زبان هاي ديگر كشف گرديده است  ، اين خط تا پايان دوره هخامنشي در كتيبه ها و سكه ها بكار رفته است .      

         پس از دوران هخامنشي ( سال 330 پيش از ميلاد ) در دوره كوتاه مدت اسكندر و سلوكي ها  و اوايل دوره ساساني زبان و خط يوناني در مراسلات رسمي و اداري به كار رفت تا اين كه در زمان اشكانيان براي نوشتن زبان پهلوي اشكاني ، خطي بر مبناي خط آرامي پايه ريزي شد ، از زبان پهلوي اشكاني سه نوع اثر با سه نوع الفبا به جاي مانده است :

         1- آثاري با الفباي پهلوي اشكاني كه برگرفته از الفباي آرامي بوده و از راست به چپ و حرف هاي آن جدا از هم نوشته مي شود و در آن هزوارش به كار رفته است .

         2 – آثاري كه با الفباي فارسي ميانه كتابي است .

         3 – آثاري با الفباي مانوي كه مربوط به دين مانوي است .

         بنابر بر تحقيق دانشمندان خط شناس كاملترين و آسان ترين خط فونتيك خط دين دبيره است كه تاريخ اختراع آن را به دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح كه چهار هزار سال پيش از اين تاريخ است تخمين زده اند ، در اين خط هر حرف نماينده يك صدا است .

         طبق سنتي كه به احتمال زياد به دوره ساساني باز مي گردد ، زردشت اوستا را به 7 زبان آورده كه هريك طبعا ً خط خاص خود را داشتند و شايد همين روايت ريشه آن 7 خطي باشد كه تهمورث از ديوان باز ستانده بود .

         ابن نديم در الفهرست به نقل از  روزبه  ( ابن مقفع ) مي نويسد ، ايرانيان 7 نوع خط داشتند :

         1 – دين دبيره كه اوستا را با آن مي نوشته اند .  2 – ويش دبيره كه با آن اصوات و آهنگ ها و اشارات و علائم قيافه و تعبير خواب را ثبت مي كرده اند و داراي 365 حرف بوده است .  3 – گشتك دبيره كه با آن قطعنامه ها و اقطاعات و نام ها و رموز را بر انگشتري ها و بر سكه ها نوشته اند و داراي 28 حرف بوده است .  4 – پاره گشتك يا نيم گشتك كه ماخوذ از خط گشتك بوده و داراي 28 حرف بوده و طب و فلسفه را با آن مي نوشته اند .  5 – شاه دبيره كه اختصاص به پادشاه و خاندان شاه داشته است و داراي 33 حرف كه نقطه دارد بوده است .  6 – راز سهريه كه پادشاهان ملل ديگر با آن مي نوشته اند و داراي 24 حرف بوده است .  7 – راس سهريه اين خط نقطه دار بوده و براي بيان مطالب منطقي و فلسفي به كار مي رفته و داراي 24 حرف بوده است .

         به جز اين هفت خط دو خط ديگر هم وجود داشته است :  1 – هزوارش كه خط هجايي بوده است .  ابن نديم به نقل از روزبه مي گويد دو هزار هزوارش وجود داشته كه براي جدا كردن متشابهات از يكديگر به كار مي رفته است .  2 – خط فيرآموز ( پير آموز ) ابن نديم درباره خطوطي كه مصاحف را بدان مي نوشتند مي نويسد ، قرآن را با آن مي نويسند و مي خوانند .

         از الفباي فارسي ميانه كه دنباله فارسي باستان است ، چهار نوع اثر با چهار الفبا به جاي مانده است :

         1 – فارسي ميانه كتيبه اي مربوط به آغاز دوره ساساني كه غالبا ً با ترجمه پهلوي اشكاني و يوناني همراه است اين الفبا داراي 21 حرف و از چپ به راست و جدا از هم نوشته مي شود و از الفباي آرامي گرفته شده و در آن هزوارش به كار رفته است  .

         2 – فارسي ميانه مسيحي كه مسيحيان ايران در دوران ساساني كتاب ها يا ترجمه هايي از كتاب هاي ديني خود را بدان نوشته اند اين الفبا داراي 20 حرف است و از راست به چپ نوشته شده و هزوارش در آن به كار رفته است .

         3 – فارسي ميانه زردشتي كه زردشتيان ترجمه هايي از اوستا و نوشته هاي ديني و غير ديني خود را بدان نوشته اند ( به نوشته هايي كه با الفباي اوستايي بازنويسي شده اند ، پازند مي گويند كه اين گونه نوشته از سده هاي نخستين اسلامي تا سده هشتم هجري ادامه داشته است . ) اين الفبا دنباله الفباي زبوري و آن دنباله الفباي فارسي ميانه كتيبه اي است . اين الفبا داراي 21 حرف و از راست به چپ نوشته شده برخي از حروف آن از هر دو طرف و برخي ديگر فقط از طرف راست به هم متصل مي شدند ، در اين الفبا هزوارش به كار رفته است .

         4 – فارسي ميانه ترفاني كه شامل ترجمه بعضي از قطعات ، قطعاتي از تفسيري بر كتاب ارژنگ نوشته هاي ماني و پيروان او بوده است . ماني الفباي مانوي را از الفباي تدمري گرفته است ، الفباي مانوي داراي 31 حرف و از راست به چپ نوشته شده و حرف هاي آن به هم نمي چسبند از اين رو هميشه يك صورت دارند ، در اين الفبا هزوارش به كار نرفته است .

         خط پهلوي ( 2 ) ساساني در همين راستا به وجود آمد كه هر كدام گونه هاي كتيبه اي و تحريري دارند . خط اوستايي كه براي به تحرير در آوردن كتاب ديني زردشتيان به كار رفته است و يكي از كامل ترين خطوط دنياست بر مبناي خط پهلوي ساساني اختراع شده است .

         در زمان بلاش دوم سال 121 ميلادي نخستين بار حروف آرامي در سكه هاي ايران پديدار شده است . خط آرامي با تصرفاتي براي زبان سغدي و تخاري و سپس متون مانوي به كار رفته است .

         آثار زبان پهلوي به دو خط اصلي نوشته شده است :

         1 – خطي كه سنگ نوشته ها و سكه ها اوايل دوره ساساني ( قرن سوم و چهارم ميلادي ) بدان نوشته شده و داراي 19 حرف است ، در اين خط حروف به هم متصل نمي شوند از اين رو آن را خط منفصل يا خط پهلوي كتيبه اي مي نامند .

         2 – خط متصل يا شكسته يا كتابي خطي است مخصوص نوشتن كتاب ها و نوشته هاي روي پوست و پاپيروس و كتيبه ها و سكه هاي متاخر داراي گونه هاي مختلف است ، يكي از آنها كه نويسندگان دوران اسلامي آن را رم دبيره يا هام دبيره يعني خط مردمان و همگان است كه داراي 14 حرف اصلي است . " گونه " يا " قلمي " از اين خط در نامه نگاري به كار مي رفته است كه نويسندگان اسلامي آن را فرورده دبيره ( خط نامه ) ناميده اند . " گونه " يا " قلمي " ديگر با تفاوت اندك از خط متصل پهلوي در سكه ها و سنگ نوشته هاي دوران متاخر ساساني و سده هاي نخستين دوران اسلامي نيز به كار رفته است ، احتمالا ً همان خطي است كه نويسندگان ياد شده آن را كستج ، جستق ( گشتگ ، گشته ) خوانده اند . زبور پهلوي نيز به گونه اي از خط متصل پهلوي نوشته شده است ، اين خط از خط سرياني كه آن نيز از اصل آرامي است مشتق شده است . 

         آثار فارسي ميانه را به 5 دسته تقسيم مي كنند : 

         1 – آثار كتيبه اي پهلوي غير كتابي كه شامل سنگ نوشته ها به سه زبان پهلوي ، پارتي و يوناني و آثار نوشته شده بر ديوار ، سفال ، پاپيروس ، پوست ، فلز ، سنگ هاي قيمتي و چوب بوده است.

         2 – كتاب هاي پهلوي كه سده هاي نخستين دوره اسلامي تدوين شده و مبتني بر روايات ، سنت هاي ديني ، ادبي ، كتبي و شفاهي زردشتيان در دوران ساساني است .

         3 – زبور پهلوي كه شامل بخشي از متون زبور كه از سرياني به پهلوي ترجمه شده و به گونه اي خاص از خط پهلوي نگاشته شده كه مربوط به قرن هفتم و اوايل قرن هشتم ميلادي ( برابر با قرن هاي اول و دوم هجري ) است . اين تنها نوشته ، از مسيحيان دوران ساساني به پهلوي است و در آن همچون پهلوي كتابي و كتيبه اي هزوارش و املا تاريخي (1 ) وجود دارد .

         4 – ادبيات مانوي ، ماني و پيروانش علاقه فراوان به نوشتن كتاب و رساله داشتند و براي ترويج دين خود آثارشان را به زبان مردمي كه در ميان آنها قصد تبليغ داشتند ، مي نوشتند يا از زبان ديگري به آن زبان ترجمه مي كردند ، آثار منظوم مانوي به فارسي ميانه و پارتي از نظر ادبي اهميت فراواني دارد اين سرود ها كه براي هدف هاي ديني با زباني فصيح و شيوا سروده شده ، بسيار غني است اما نثر متون مانوي به زبان فارسي ميانه و پارتي ثقيل و گاهي ناپخته و ساده است .

         خط عربي نيز با واسطه نبطيان از خط آرامي به وجود آمده است ، نبطيان قومي از نژاد عرب بودند كه در نبطيه زندگي مي كردند ، از حدود 150 سال پيش از ميلاد گونه اي از خط و زبان آرامي در ميان ايشان رايج بود . از اين خط ، خطي موسوم به سينايي نو به وجود آمد كه از سده اول پيش  از ميلاد تا سده چهارم ميلادي در شبه جزيره سينا رواج داشت . خط سرياني منشا خط كوفي و خط نبطي منشا خط نسخ است ، خط كوفي در كوفه و حيره و خط نسخ در مكه و مدينه ، از اين خط اقتباس شده اند ، خط نسخ بيشتر براي تحرير نامه ها و خط كوفي براي كتابت مصحف ها ، كتيبه ها و سكه ها استفاده مي شده است .

         از اواخر دوران امويان و اوايل عباسيان قلمرو خط عربي وسعت يافت و به تدريج در ايران و مصر و شمال افريقا رواج يافت و كم كم از دو خط مذكور اقلام ديگري پديد آمد .

         گونه اي از اين خط براي نوشتن آثار خوارزمي كه يكي از زبان هاي ايراني شرقي است به كار رفته است ، ايرانيان نيز در سده هاي نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسي به الفباي عربي ، خط فارسي را بر مبناي نسخ پايه گذاري كردند و سپس خط نستعليق ، خط شكسته و ساير خطوط به وجود آمد .

         از اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري در دوران صفويه با تكميل اقلام موجود ( چهارده  نوع خط ) و هندسي كردن ابعاد حروف و تعيين اساس قواعد دوازده گانه در خط ، خوشنويسي را تحت ضابطه درآوردند و پايه خطوط را بر سطح و دور نهادند .

         خوشنويسان ايراني خطي وزين را از خط تعليق مشتق ساختند كه نستعليق نام گرفت كه از  واژه نسخ و تعليق گرفته شده و خط ملي محسوب شد و براي نگارش ديوان اشعار و داستان هاي حماسي مورد استفاده قرار گرفت .

         خوشنويسان امروزه بيشتر از چهار نوع خط از ساير انواع خط استفاده مي كنند كه شامل : نسخ ، ثلث ، نستعليق و شكسته نستعليق

         خط شكسته نيز از ابداعات ايرانيان است كه در پيوند با تعليق و نستعليق است كه از اوايل قرن يازدهم و آخر دوره صفويه به دليل كثرت كاربرد و نياز به تند نويسي به وجود آمد .

         خط شناسان خطوط اصلي را شش خط دانسته اند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از : رقاع ، ثلث ، ريحان ، محقق ، توقيع و نسخ

         خط ثلث براي نوشتن عنوان سوره هاي قرآن ، پشت جلد نويسي ، سرلوحه نويسي ، كاشي كاري و كتيبه نويسي استفاده شده است .

         خط ريحان از خط نسخ مشتق شده و از خط ثلث نيز بهره گرفته و به خط محقق بسيار نزديك است .

         خط نسخ در آغاز هم پايه خط كوفي بوده كه اصل آن از نبطي است و اواخر قرن دوم هجري رايج بوده و در تمام سرزمين شرقي تحت لواي اسلام گسترش يافت .

         خط توقيع در قرن چهارم تحول يافته است و در اواخر قرن نهم هجري نوع درشتي از آن در تركيه ابداع شده ، اما ميان اعراب چندان متداول نشد و آن را مشتق از خط ثلث دانسته اند .

         خط محقق در آغاز خلافت عباسيان از خط كوفي استخراج شده و چهار قرن محبوب ترين خط ميان خوشنويسان جهت كتابت قرآن در تمام سرزمين هاي اسلام در شرق بوده است .

         خط رقاع از خطوط نسخ و ثلث مشتق شده است كه در مكاتبات خصوصي و كتابت عرفي و روي كاغذ هاي كوچك رواج داشته و از خطوط محبوب خطاطان عثماني بوده است ، امروزه اين خط از متداول ترين خطوطي است كه در سراسر دنياي عرب به كار مي رود ، اين خط نيز به علت نياز به تند نويسي و مختصر نوشتن در مكاتبات كاربرد يافته است .

         با شرحي كه به طور اختصار گذشت ايرانيان در چهار هزار سال قبل با خط و الفبا آشنايي داشته اند و افكار و عقايد و نظرات و تجربيات و دانستني هاي خود را ثبت مي كرده اند و چون دانشي نبود نياز به اختراع خط مخصوصي براي ثبت آن دانش به ميان نمي آمد ، بايد گفت ملت ايران نخستين ملتي است كه براي ثبت و ضبط اصوات و آهنگ هاي موسيقي و حتي ضبط نواي آبشار و نغمه پرندگان و

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشسرا و آدرس soroushnia.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 2531
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1