دانشسرا
دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:تاريخ هنر ديدن گذشته, :: 9:23 :: نويسنده : سروش نیا
تاريخ هنر ديدن گذشته تاريخ چراغ روشن يا خاموش آينده امير مؤمنان علی ( ع ) مي فرمايند : در اخبار گذشتگانت تأمل کن . بنگر در هرآنچه که کرده اند . ببين از کجا رفته اند و به کجا رسيده اند . انس با تاريخ به آدمي قدرت شگرفي مي بخشد كه حوادث در شرف تكوين راهم پيش بيني نمايد . بعضي بر اين باورند، تاريخ مجموعه حوادثي است كه از آغاز فعاليت اجتماعي انسان در زندگي وي روي داده است ، اما برخي ديگر عقيده دارند كه تاريخ چون آينه يي است كه گذشته را در برابر چشمان نسل بعدي منعكس مي كند. اگر به تاريخ بدين گونه نگريسته شود، نمي توان انتظار داشت كه آينه بتواند تمام زواياي حوادث بشري را بازتاب دهد و اين تعريف از تاريخ فاقد مقبوليت عمومي است . تاريخ يك پديده ساكن و خاموش نيست ، تاريخ يك شط در حال حركت از حوادث و پيشامدها و تغييرات پديد آمده به دست انسان است و او خواه ناخواه مجبور بوده است براي دگرگون كردن محيط اجتماعي خويش تلاش كند و شرايطي به وجود آورد تا بتواند رشد كند، پيش برود، حتي بجنگد يا با طبيعت پيرامون خود وارد نزاع شود و موانع موجود در پيش پاي خود را دور كند . پروفسور " کار " مورخ نامدار انگليسی و خالق اثر معروف " تاريخ چيست؟ " می گويد : تاريخ هنر ديدن گذشته است و به منظور آگاهی از استعداد و توانايی هايی که حال دارد يا می تواند به آن برسد . " کالينگوود " معتقد است تاريخ چيزی به جز تاريخ انديشه و تفکر انسان ها در گذشته نيست. هر انساني سرگذشتي دارد كه داستان زندگي گذشتة اوست. كارهايي كه از انسان سر ميزند و رويدادهايي كه برايش رخ مي دهد ، سرگذشت او به شمار مي آيد . اين سرگذشت با دو روش پايدار مي ماند : مرحوم دكتر" علي شريعتي" در اين زمينه مينويسد : در تاريخ دو مفهوم ، يعني « موضوع تاريخ » و « خود علم تاريخ » در يك لفظ مشترك « تاريخ » بيان ميشود . " مايكل استنفورد " در اين باره مينويسد : تاريخ عبارت است از چيزي كه اتفاق ميافتد (موضوع تاريخ) يا مجموعهاي از رويدادها يا موقعيتهاي عيني، با وجودهاي قابل شناسايي و قابلِ تشخيص واقع شده در زمان و مكان معين و هم تصويري كه از آن در ذهن ميسازيم (دانش تاريخ ) ذخيره، يادآوري، بازآفريني و باز فهم آن رويدادهاي و بالاخره تأثير آنها بر شيوهي برخورد ما با رويدادها و موقعيتهاي كنوني كه با مسامحه ، همهي اين موارد را ميتوان قلمرو خاطره نامند . تقسيمبندي استاد مطهري از تاريخ تاريخ نقلي : تاريخ نقلي ، علم به وقايع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته است ، در مقابل اوضاع و احوالي كه در زمان حال وجود دارد. تاريخ علمي : علم به قواعد و سنن حاكم بر زندگيهاي گذشته است كه از مطالعه و بررسي و تحليل حوادث و وقايع گذشته به دست ميآيد. فلسفهي تاريخ ، علم به تحوّلات و تطوّرات جامعهها از مرحلهاي به مرحلهي ديگر و شناخت قوانين حاكم بر آن تطوّرات و تحوّلات است . فلسفه تاريخ اصطلاح فلسفه تاريخ در قرن هيجدهم ميلادی ، توسط ولتر وضع شد . منظور وی از اين اصطلاح ، چيزی بيش از تاريخ انتقادی و علمی نبود ؛ يعنی نوعی از تفکر تاريخی که در آن ، مورخ به جای تکرار داستانهايی که در کتب کهن میيابد ، خود به بازسازی آنچه واقع شده میپردازد . اين نام توسط هگل و نويسندگانی ديگر، در پايان قرن هيجدهم به کار رفت ، ولی آنها معنای کاملاً متفاوتی از اين اصطلاح اراده کردند و آن را به معنای تاريخ کلی يا جهانی به کار بردند. کاربرد ديگر اين اصطلاح را در نوشتههای برخی از پوزيتويستهای قرن نوزدهم میيابيم . از نظر آنها وظيفه فلسفه تاريخ ، کشف قوانين عامی بود که بر روند رويدادهايی که مورخ به شرح و نقل آنها میپردازد ، حاکم است . وظايفی که ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاريخ مینهادند ، به وسيله تاريخ نيز قابل انجام بود ولی پوزيتويستها تلاش کردند تا از اين طريق، تاريخ را نه فلسفه بلکه علمی تجربی قلمداد کنند. در هر يک از اين موارد کاربرد فلسفه تاريخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود . متفکران اروپايی که از طبيعت نااميد شده بودند به پژوهش درباره تاريخ روی آوردند. زيرا تاريخ را هرچند آکنده از وقايع فهم ناپذير و رازهای ناگشودنی می نمود بيشتر از طبيعت به خواست و آرزوی انسان وابسته می ديدند. حتی با پذيرفتن سير تاريخ بشر در جهت خردمندانگی بيشتر او درباره پايندگی اين پيشرفت ترديد وجود دارد . يكي از معتبرترين نظريات علمي و نظري در گستره تاريخ به هگل تعلق دارد . او نه تنها بنيانگذار شاخه اي در علم تاريخ به نام فلسفه تاريخ است ، بلكه نظريات مولف او ، مورد استفاده بسياري از تاريخ نگاران ، نظريه پردازان علم تاريخ و حتي مخالفانش قرار گرفته است . هگل طي درسهايي كه در دانشگاه ، سر كلاس تاريخ فلسفي جهان ارايه مي كرد ، خطاب به اشخاصي كه تاريخ خويش را قرباني نگارش اقوام ديگر مي دانند ، نظريات جالبي ارايه مي كرد . او به صراحت مي گويد : قومي كه خود تاريخ خويش را ننوشته است ، تاريخي نيز ندارد . تنها اقوامي كه تاريخ شان را خود به شكلي مكتوب نوشته اند ، داراي تاريخ اند و بس ... به بيان ديگر ، هگل تولد نگارش اثر تاريخي را ، نه تنها يك پديده تاريخي ، بلكه معياري براي بازنمود جايگاه تطور تاريخي يك قوم مي داند . از اين منظر ، هر اثري فرزند زمانه خود است و مولود تطور تاريخي عصر خويش و آينه انعكاس تحولات تاريخي ، اجتماعي و فرهنگي ادوار خود است . از اين روي قوم ، جامعه ، تمدن يا جنسيتي ( مرد و زن ) كه خود تاريخ شان را ننوشته اند ، تاريخي نيز ندارند . تقسيمبندي شلينگ از تاريخ " شلينگ " معتقد است كه تاريخ را از سه ديدگاه ميتوان مورد مطالعه و بررسي قرار داد : 1. ديدگاه منطبق با واقع 2. ديدگاه منطبق با ايده 3. تلفيقي از اين دو ديدگاه تاريخ پژوهش در رخدادها و کارهای آدمی در گذشته است . هرچند غالباً اين رشتهٔ مطالعاتی را در زيرگروهی از علوم انسانی يا علوم اجتماعی قرار دادهاند ، با اين حال میتوان آن را به عنوان پلی بين اين دو شاخه تلقی کرد ؛ زيرا روشهای مطالعاتی مختلف آن از هر دو شاخه وام گرفته شدهاند. تاريخ به عنوان يک رشتهٔ مطالعاتی دارای شاخهها و گرايشهای جانبی زيادی است که از آن میان میتوان به تاريخشماری، تاريخنگاری، تبارشناسی، خط نگاری تاريخی ( کتابت شناسی ) و Clio metrics اشاره کرد . موّرخين از گذشته کوشيدهاند تا پرسشهای تاريخی را با پژوهش در اسناد نوشتاری پاسخ گويند . با اينحال پژوهشهای تاريخی تنها به اين منبعها محدود نمیشوند . به طور کلی منبعِهای دانش تاريخی كه تاريخنگاران برای کار خود از آنها استفاده میکنند را میتوان به سه دسته تقسيم کرد : نوشتهها ، گفتهها ، بقايای مادی موّرخان غالباً به اهميت نوشتههای تاريخی اشاره میکنند. اين تأکيد باعث ايجاد اصطلاح پيش از تاريخ شده که به دورانی که هنوز خط ساخته نشده بود اشاره میکند . تقسيم تاريخ به شکل پيش از تاريخ و پس از تاريخ بستگی زيادی به موضوع مورد مطالعه دارد زيرا خط در هر جای دنيا در زمان خاصی پديد آمده است . توجه به گذشتهٔ انسان به طور طبيعی باعث تقيسم زمان به تکههای قابل اداره شده است . راههای زيادی برای تقسيم گذشته وجود دارد که از اين ميان میتوان به تقسيمهای تاريخشماری، فرهنگی و موضوعی اشاره کرد . اين سه گونهٔ تقسيمبندی انحصاری نيستند و غالباً میتوان موارد تداخل را بين آنها مشاهده کرد . تمرکز روی مکان ، زمان يا موضوعی خاص بين موّرخان امری عادی است و باعث تخصصگرايی در تاريخنگاری میشود . تاريخ برای ديگران ، به شکل اصطلاحی کلی به معنای مطالعهٔ هر چيز دربارهٔ انسانهای پيشين در آمده است اما به تازگی حتی اين محدوده هم توسط رشتههايی چون تاريخ بزرگ به چالش کشيده میشود . از روزگاران گذشته تاريخ را با هدفهای عملی يا نظری میخواندند اما امروزه آن را جهت کنجکاوی فکری هم مطالعه میکنند . سه شيوه تاريخ نگاري در دنياي اسلام اولين شيوه تاريخ نگاري روش روايي است . در اين روش روايتهاي مختلف درباره وقايع تاريخي با درج سلسله روايات و اسناد به طور کامل يا ناقص و در برخي موارد بدون آن بيان مي شود . در دنياي اسلام مشهور ترين مورخ در اين شيوه محمد بن جرير طبري است در داخل ايران نيز خواجه رشيدالدين فضل الله همداني نويسنده کتاب جامع التواريخ از جمله نويسندگاني بود که کتاب خويش را بدين شيوه نگاشت . ابان بن عثمان و محمد بن مسلم زهري دو تاريخ نگار مسلمان نيز چنين روشي را براي نگارش تاريخ مورد عنايت قرار دادند اين روش تحليل را مورد غفلت قرار داده و به روايت صرف وقايع مي پردازد از اين جهت مي توان آن را روشي ناقص تلقي کرد . در اين روش مورخ به جاي آنکه روايتهاي گوناگون و اسناد متعدد يک رخداد و واقعه تاريخي را بيان کند از راه مقايسه و ايجاد سازگاري ميان آن گزارش هاي مختلف ، واقعه مذکور را طي يک روايت توضيح مي دهد . از جمله مورخين برجسته و مشهوري که چنين شيوه اي را براي نگارش تاريخ خود برگزيد مي توان به ابوحنيفه احمد بن داوود دينوري ، تاريخ نگار ايراني سده سوم هجري و مولف کتاب معروف اخبارالطوال اشاره داشت. دينوري مطالب کتابش را بدون پيوستگي به يکديگر ذکر نکرده اما در مطالبي که نگاشته از تکرار و روايات حتي الامکان خودداري کرده است . ابوالعباس بلاذري، از مورخان بزرگ عرب و نويسنده کتاب فتوح البلدان ، که مي توان گفت کتابش در راس تمام کتابهاي تاريخي مربوط به نخستين ازمنه اسلامي و بويژه فتوحات اسلامي قرار دارد نيز از جمله تاريخ نويساني بود که از روش ترکيبي براي نگارش کتاب خود استفاده کرد . در اين شيوه، مورخ در کنار نقل روايت و گزارش تاريخي عمدتا ترکيبي به تجزيه و تحليل ، تبيين و بررسي علل و نتايج آن مي پردازد . روش مذکور محصول قرون جديد و عمدتا دستاورد دانشگاهها ، تاريخ پژوهان و فلاسفه غربي است و نه تنها در تاريخ نگاري ايران و اسلام بلکه در تاريخ نگاري يونان و روم باستان نمي توان تاريخي تحليلي که کاملا مصداق تعريف فوق باشد به دست داد . البته برخي از تواريخ نوشته شده توسط ايرانيان را که نويسندگان آنها با توجه به اوضاع و احوال سياسي ، اجتماعي ، علمي و فکري زمان ، ديدگاهي خاص نسبت به تاريخ و نظري ويژه نسبت به هدف آن داشته و گاها به تحليل برخي فرايندهاي تاريخي و نتيجه گيري پرداخته اند مي توان تا اندازه اي تحليلي ناميد . ابوعلي مسکويه رازي از جمله کساني است که شيوه اي چنين را کم و بيش مورد کاربرد قرار داده است . وي در نگارش کتاب تجارب الامم و تعاقب الهمم برخلاف مورخان پيشين به نوشتن شرح وقايع و اتفاقات بسنده نکرد بلکه تلاش و کوشش نمود که اهميت حوادث را نيز درک کند . [1] – شريعتی، علی؛ انسان، مجموعه آثار 24، تهران، الهام، چاپ اول، ص251 [2] – استنفورد ، مايکل ؛ درآمدی بر فلسفه تاريخ ، احمد گل محمدی ، تهران ، نی ، چاپ اول ، ص 421 [3] – مطهری ، استاد مرتضی ؛ جامعه و تاريخ ، تهران ، صدرا ، چاپ هشتم ، ص 70-77 نگاهي بر روشهاي تاريخ نگاري ايراني و اسلامي منبع: روزنامه – رسالت – تاريخ شمسی نشر 28/11/1388 عرفان – نويسنده : كريمي ويکیپديا ، دانشنامهٔ آزاد گردآورنده : بهروز سروش نيا
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
|
|||
![]() |