دانشسرا
نوشته شده در سه شنبه دهم اسفند 1389 ساعت 9:34 شماره پست: 74 مواج چون نسيمي نرم بر چهره ي زمين مي وزد بهار با صداي گريه باران كوه با نداشتن پوستين سفيدش سوراخ سوراخ و بي قواره شده پرندگان با اين شادي چند روزه نغمه خوانند ديگر صداي خشش برگ خشكيده زير پا ها نمي آيد ريزش باران سيماي خاك را شسته تا لحظاتي زمين و آسمان از بدي هاي انسان راحت و پاك باشد كلاغ آب كشيده در خانه خيسش آراميده تا باز خشكيدگي ها را بعد از باران ببيند و به جاي بلبلان آواز بخواند و بدان روح مرده با شنيدنش بياسايند
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
|
|||
![]() |