دانشسرا
مرا تا باشد اين درد نهاني ترا جويم كه درمانم تو داني الهي ، اگر از دنيا مرا نصيبي است ، به بيگانگان دادم و اگر از عقبي مرا ذخيره اي است ، به مومنان دادم ، در دنيا مرا ياد تو بس الهي ، در سر آب دارم ، در دل آتش ، در باطن ناز دارم ، در ظاهر خواهش ، در دريايي نشستم كه آن را كران نيست ، به جان من دردي است كه آن را درمان نيست ، ديد من بر چيزي آمد كه وصف آن را زبان نيست ، خصمان گويند كاين سخن زيبا نيست ، خورشيد نه مجرم ، ار كسي بينا نيست !! الهي ، وسيلت به تو هم تويي ، اول تو بودي و آخر تويي ، همه تويي و بس ، باقي هوس خدايا ، نه شناخت ترا توان ، نه ثناي ترا كران ، نه درياي جلال و كبريايي ترا كران ، پس ترا مدح و ثناي چون توان الهي ، نسيمي دميد از باغ دوستي ، دل را فدا كرديم ، بويي يافتيم از هزينه دوستي ، به پادشاهي بر سر عالم ندا كرديم ، برقي تافت از مشرق حقيقت ، آب گل كم انگاشتيم . الهي ، آن كس كه زندگاني وي تويي ، او كي بميرد ؟ و آن كس كه شغل وي تويي ، شغل به سر كي برد ؟ اي يافته و يافتني ؟ الهي ،عنايت تو كوه است و فضل تو درياست ، كوه كي فرسود و دريا كي كاست ؟ عنايت تو كي جست و فضل تو كي واخواست ، پس شادي يكيست كه دوست يكتاست . خداوندا ،عابدان وصف بزرگواري تو شنودند گردن ها بسته كردند ، سلطانان وصف علاي تو شنيدند ، بيم قهر تو گردن نهادند ، عاصيان صفت رحمت تو شنيدند ، اميد ها در بستند . با دردمندي ، به درد خرسند كسي را چه حسابست ؟ الهي ، راهم نما به خود ، و باز رهان مرا از بند خود ! اي رساننده ! به خود برسانم كه : كس نرسيد به خود ! الهي ، اي داننده هر چيز ! و سازنده هر كار ! و دارنده هر كس ! نه هركس را با تو انبازي ، و نه كس را از تو بي نيازي ، كار به حكمت مي اندازي ، و به لطف مي سازي ، نه بيداد است و نه بازي ! الهي ، دوستان تو سران و سرهنگانند ، بي گنج و خواسته توانگرانند به نام ، درويشانند و توانگران جهان ، خود ايشانند ، درد ها دارند و از گفتن آن بي زبانند . الهي ، تو خواستي نه من خواستم ! دوست بر بالين ديدم چون از خواب برخاستم . الهي ، هر چه مرا از دنيا نصيب است ، به كافران ده و هرچه مرا از عقبي نصيب است به مومنان ده مرا در اين جهان ، ياد و نام تو بس و در آن جهان ديدار و سلام تو بس ! الهي ، نظر خود بر ما مدام كن و اين شادي خود بر ما تمام كن و ما را بر داشته خود نام كن و به وقت رفتن بر جان ما سلام كن . الهي ، بنده را از سه آفت نگاهدار : از وسوس شيطاني و از هواي نفساني و از غرور ناداني الهي ، شغل آنجاست كز تو خبر و عيش آنجاست كز تو نظر الهي ، به فضل خويش مرا بنواز و به عدل خويش مرا مگذار، اگر بر هوا پري مگسي باشي و اگر بر روي آب روي خسي باشي ، دل به دست آر تا كسي باشي
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
|
|||
![]() |